
خوزه عضو بینالمللی آکادمی جهانی هنر و علم، نایبرئیس Humanity Plus، دبیر پروژه هزاره و عضو هیئت علمی بنیانگذاران دانشگاه Singularity در پارک تحقیقاتی ناسا در دره سیلیکون است. او همچنین مدیر سابق باشگاه رم (دفتر ونزوئلا) و مدیر انجمن جهانی فراانسان و مؤسسه اکستروپی بوده و به عنوان عضو هیئت علمی در مؤسسه اقتصادهای در حال توسعه IDE – JETRO در توکیو، ژاپن، مؤسسه فیزیک و فناوری مسکو (MIPT)، و مدرسه عالی اقتصاد (HSE) در روسیه دعوت شده است.
خوزه مهندسی را در مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) در کمبریج، کارشناسی ارشد اقتصاد را در دانشگاه جورج تاون در واشنگتن، مدیریت را در INSEAD در فونتنبلو، فرانسه، و علوم را در دانشگاه سیمون بولیوار در کاراکاس، ونزوئلا آموخته است. او متخصص برجستهای در زمینه تغییرات تکنولوژیکی و روندهای آینده است. خوزه بیش از ۱۰ کتاب به پنج زبان منتشر کرده و در برنامههای شبکههای BBC، CNN، Discovery Channel و History Channel و بسیاری دیگر از رسانههای بینالمللی حضور داشته است. او عضو انجمنهای افتخاری Sigma Xi (ΣΞ) و Tau Beta Pi (ΤΒΠ) است و جوایز متعددی از جمله جایزه سلامت اسپانیا از Instituto Europeo را برای ترویج تحقیقات درباره طول عمر و افزایش عمر دریافت کرده است. در سال ۲۰۱۹، زمانی که پیشنهاد ایجاد آژانس اروپایی ضد پیری را مطرح کرد، او نامزد اسپانیایی برای پارلمان اروپا بود.
دیوید وود، ScD
دیوید وود از پیشگامان صنعت گوشیهای هوشمند و یکی از بنیانگذاران سیمبین در سال ۱۹۹۸ است؛ شرکتی که با ایجاد اولین سیستمعامل موفق گوشیهای هوشمند، مسیر فناوری موبایل را متحول کرد. نرمافزارهای توسعهیافته توسط تیمهای او در سالهای بعد، در بیش از نیم میلیارد دستگاه از برندهای مطرحی چون نوکیا، موتورولا، سونی اریکسون، سامسونگ، الجی، فوجیتسو و پاناسونیک به کار گرفته شد.
او همچنین به مدت سه سال به عنوان مدیر ارشد فناوری Accenture Mobility فعالیت داشت و در این سمت، پروژه بینالمللی «Mobility Health» را که به حوزه سلامت همراه میپرداخت، رهبری کرد. دیوید اکنون به عنوان سخنران، تحلیلگر، نویسنده و آیندهپژوه تماموقت فعالیت میکند و به بررسی و تبیین روندهای آتی فناوری میپردازد. از آثار او میتوان به کتابهای برجستهای مانند «پیشبینی ۲۰۲۵»، «تلفنهای هوشمند و فراتر از آن»، «پایان مرگ»، «ابر فراوانی پایدار» و «آیندهنگری حیاتی» اشاره کرد.
دیوید همچنین ریاست مؤسسه آیندهپژوهان لندن را بر عهده دارد؛ نهادی غیرانتفاعی با نزدیک به ۱۰ هزار عضو که بیش از ۲۵۰ رویداد عمومی در زمینههای فناوری و آیندهپژوهی برگزار کرده است. در سال ۲۰۰۹ نام او در فهرست «۱۰۰ فرد تأثیرگذار در فناوری» نشریه T3 قرار گرفت. دیوید دارای مدرک کارشناسی ارشد ریاضیات از دانشگاه کمبریج و دکترای افتخاری علوم از دانشگاه وستمینستر است. او همچنین عضو مؤسسه اخلاق و فناوریهای نوظهور (IEET) بوده و پیشتر دبیر سازمان بینالمللی HumanityPlus بوده است.
پایانِ مرگ، یک کتاب واقعاً انقلابی است. این کتاب به گونهای الهامبخش، ما را با حقیقت هولناک پیری روبرو میکند و نویسندگان آن به عنوان متخصصان و آگاهان این عرصه، دیدگاهی جامع و معتبر از این نبرد صلیبی ارائه دادهاند. باور دارم توصیف جامع و دقیق این جنگِ خوزه و دیوید، روند پیشرفت را تسریع خواهد کرد.!
(» اوبری دو گری»، یکی از نویسندگان پایان دادن به پیری و یکی از بنیانگذاران بنیاد تحقیقات SENS)
«ما در آغاز سفری خارقالعاده برای دستیابی به طول عمر نامحدود هستیم، سفری که پلهای مختلف آن ما را به طول عمر بینهایت رهنمون میکند. کتاب پایان مرگ به روشنی توضیح میدهد که چگونه به زودی میتوانیم به دوران «گریز از پیری» برسیم و عمری جاودانه داشته باشیم.»
(«ری کرزویل»، یکی از نویسندگان سفر شگفتانگیز و یکی از بنیانگذاران دانشگاه تکینگی (Singularity University))
«این کتاب خارقالعاده، پروژهای قانعکننده برای افزایش بیسابقه طول عمر ارائه میدهد. پایان مرگ نشان میدهد که زمان آن فرا رسیده است که مرگ با طعم داروی خود آشنا شود!»
(«تری گراسمن»، متخصص طول عمر و یکی از نویسندگان سفر شگفتانگیز: آنقدر زنده بمانید تا برای همیشه زندگی کنید)
«این یک حقیقت است که علم «طول عمر» به مرحلهای نزدیک میشود که انسانها میتوانند زندگی سالمتر و طولانیتری داشته باشند. به زودی، این امر به واقعیت خواهد پیوست و این موضوع در کتاب پایان مرگ به طرز شگفتانگیزی بیان شده است. این کتاب برای هر کسی که به دانشِ در حال تکامل جوانی علاقهمند است، ضروری است. «
(«جیم ملون»، نویسنده *جوانسازی* و سرمایهگذار میلیاردر در تحقیقات طول عمر)
«پایان مرگ، کتابی ضروری برای هر کسی است که زندگی را دوست دارد و ترجیح میدهد همچنان زنده بماند. این کتاب نمای کلی روشنی از آینده نزدیک و کاربرد فناوری در مبارزه با بیماری و مرگ را به طرز شگفتانگیزی ارائه میدهد. من انتظار دارم که پایان مرگ به شکلی قابل توجه، درک جهانی از این که فناوری چگونه میتواند مرگ را پایان دهد و چرا این امر بسیار مثبت است، را ارتقا بخشد.»
(«بن گورتزل»، رئیس HumanityPlus و مدیر عامل Singularity)
«پایان مرگ چشماندازی خیرهکننده از چگونگی پایان مرگ انسانی به واسطه پیشرفتهای علمی در تحقیقات ضد پیری و علوم دیگر ارائه میدهد. این کتاب دلایلی روشن برای درستی این مسیر در برابر نوع بشر بیان میکند.»
(«ژوائو پدرو دو مگالهایس»، استاد دانشگاه لیورپول)
«پایان مرگ مجموعهای ارزشمند از پژوهشها و بینشهای کلیدی در مورد آیندهای ارائه میدهد که در آن شاید بسیار طولانیتر از آنچه تصور میکنیم زندگی کنیم. آیا میتوان به طول عمر نامحدود دست یافت؟ نویسندگان باور دارند که این امر به زودی ممکن خواهد شد!»
(«جروم گلن»، مدیر عامل پروژه هزاره)
«پایان مرگ به یکی از اولویتهای اخلاقی زمان ما، یعنی کند کردن و توقف پیری و مرگ، میپردازد. با امکانپذیر شدن علمی این هدف، اهمیت فهم و تبیین این مفهوم بیشتر شده است. این کتاب نقشی مهم و تأثیرگذار در این مسیر ایفا میکند.»
(«آندرس سندبرگ»، استاد موسسه آینده بشریت در دانشگاه آکسفورد)
«روزی همه ما با مرگ مواجه خواهیم شد و تصور میکنم همین سرنوشت برای کسانی که میشناسم نیز در پیش است. این واقعیت الزاماً به معنای جذابیت کتاب پایان مرگ نیست، بلکه احتمالاً برای نسلهای بعدی حاوی وعدهای است؛ زندگی طولانیتر از آنچه امروز تصور میکنیم. فناوری، با فراز و فرودهایش، پیش میرود (هرچند شاید به اندازهای که منتظر درمانی فوری باشیم، سریع پیشرفت نکند). بنابراین، ارزشمند است که درباره پیامدها و کارهایی که در طول زندگیهای بسیار طولانیتر باید انجام دهیم، تأمل کنیم. پایان مرگ را بخوانید و به آیندهای متفاوت بیندیشید.»
(«خوان انریکز»، نویسنده کتاب فرگشت خودمان)
«نویسندگان این کتاب دو تن از پیشگامان برجسته و فعالان جنبش آیندهنگری جهانی هستند. کتاب پایان مرگ به موضوعات اخلاقی و فناوریهای نوینی میپردازد که باعث شده این اثر به مرجعی اساسی در زمینه طول عمر انسان برای مربیان، سیاستگذاران و علاقهمندان به آیندهپژوهی تبدیل شود.»
(«مارتین روثبلات»، بنیانگذار United Therapeutics و نویسنده کتاب انسان مجازی)
«من با اشتیاق کتاب پایان مرگ را به همراهانم و همچنین به شکاکانی که هنوز نمیدانند علم چقدر به ریشهکنی پیری بیولوژیکی نزدیک شده است، توصیه میکنم.»
(«بیل فالون»، یکی از بنیانگذاران بنیاد تمدید زندگی و نویسنده کتاب فارموکراسی)
«افزایش طول تلومرها میتواند یکی از کلیدهای درمان پیری و جلوگیری از کاهش سلامتی باشد. پایان مرگ را بخوانید و ببینید که چگونه میتوانیم پیری را متوقف و حتی معکوس کنیم.»
(«بیل اندروز»، بنیانگذار Sierra Sciences و یکی از نویسندگان کتاب درمان پیری)
«با تبدیل پزشکی به یک فناوری اطلاعات، درمانهای ژنتیکی و سلولی به ما این امکان را میدهند که سلولها را با دقت بیشتری دستکاری کنیم. به لطف شتاب تصاعدی این قابلیتها، پیری و در نتیجه مرگ به زودی از بین خواهند رفت. کتاب پایان مرگ جزئیات این کمپین را توضیح میدهد و نشان میدهد چگونه بشریت به زودی آنقدر عمر خواهد کرد که برای همیشه زنده بماند.»
(«الیزابت پریش»، بنیانگذار BioViva و «بیمار صفر» در درمان تلومراز)
«پیری علت اصلی تقریباً همه بیماریها و مرگ است، بنابراین تسریع پیشرفت در بیوتکنولوژی طول عمر، نوعدوستانهترین دلیلی است که هر کسی میتواند دنبال کند. ما در هیجانانگیزترین لحظه تاریخ بشریت زندگی میکنیم، زیرا میتوانیم طول عمر مفید را به میزان قابل توجهی افزایش دهیم. کتاب پایان مرگ استدلالهای اخلاقی و اقتصادی بسیاری را برای حذف مرگ بهگونهای که ما میشناسیم، ارائه میدهد و روندهای اخیر در علم را تحلیل میکند که میتواند ما را به این هدف نزدیک کند. این کتاب را بخوانید و به انقلاب علیه پیری بپیوندید: امپراتور واقعی همه بیماریها.
(«الکس ژاورونکوف»، بنیانگذار Insilico Medicine و مدیر بنیاد تحقیقات بیوجرونتولوژی (پیریشناسی زیستی))
«پایان مرگ فراخوانی برای اقدام است. اگر بتوان فناوریهای جدید طول عمر را سریعتر توسعه داد، زندگیهای بسیاری نجات خواهد یافت. این یک پیام مهم و انساندوستانه است که همه باید به آن گوش دهند.»
(«سونیا آریسون»، یکی از بنیانگذاران دانشگاه Singularity و نویسنده 100 Plus)
«پایان مرگ یک کتاب رویاپردازانه است. نکته مهم این است که اگر میخواهیم در جنگ علیه مرگ پیروز شویم، باید بدانیم که هر نبردی نیاز به یک معنی و یک «چرا» دارد و این کتاب به عنوان الهامبخش این نبرد عمل میکند.:
(«جیسون سیلوا»، آیندهپژوه و مجری بازیهای ذهنی با نشنال جئوگرافیک)
ما به سوی آیندهای میرویم که در آن مرگ هیچ سلطهای نخواهد داشت. تقریباً هیچکس در دنیا این را نمیفهمد، اما نویسندگان عمیقاً آن را درک میکنند و در کتاب عالی خود پایان مرگ پیشنهاد میکنند که دست ما را بگیرند و برای یک زندگی طولانیتر و سالمتر راه رو به جلو را در طول مسیرهای متعدد فنی و شخصی به ما نشان دهند.»
(«ریموند مککاولی»، دانشمند، کارآفرین و هیئت علمی موسس در دانشگاه Singularity)
تقدیم به:
万事开头难
(همه کارها در ابتدا دشوار هستند.)
علم نمیتواند بدهی خود را به تخیل متصور شود.
رالف والدو امرسون، 1876
این کتاب به نسل اول انسانهای جاودانه تقدیم شده است. تا به حال بشریت محکوم به مرگ بود. خوشبختانه اکنون، به لطف پیشرفتهای بزرگ تکنولوژیکی که در چند دهه آینده خواهد آمد، ما در آستانه بین آخرین نسل انسانهای فانی و نسل اول انسانهای جاودانه ایستادهایم. به لطف تلاشهای اجدادمان ما به اینجا رسیدهایم و فرزندان ما به زودی میتوانند از افزایش طول عمر لذت ببرند، به گونهای که قبلاً هرگز ممکن نبود. ما در دنیایی بسیار بهتر با طول عمر بینهایت، به طور نامحدود جوان زندگی خواهیم کرد؛ نه محکوم به مرگ غیرارادی و نه به طور نامحدود سالخورده. علاوه بر این، با افزایش قابلیتها و امکانات خود در این سیاره کوچک و سپس بسیار فراتر از زمین، از افزایش طول عمر به گسترش حیات دست خواهیم یافت.
این کتاب تقدیم میشود به پیر و جوان، به زن و مرد، به مؤمن و کافر، به ثروتمند و فقیر، به همه کسانی که در سراسر جهان تلاش میکنند تا به قدیمیترین آرزوی بشریت دست یابند: پایان مرگ. کنترل پیری و جوانسازی انسان به زودی به واقعیت تبدیل خواهد شد. این وظیفه اخلاقی ماست که هر چه سریعتر به سوی این هدف عالی حرکت کنیم. حق حیات مهمترین حق بشر است. بدون زندگی، هیچ حق دیگری وجود ندارد که مهم باشد. اکنون بیش از ۱۰۰,۰۰۰ نفر بهصورت روزانه بر اثر بیماریهای مرتبط با پیری جان خود را از دست میدهند. این بزرگترین جنایت علیه بشریت است، علیه همه انسانها، فارغ از نژاد، جنسیت، ملیت، فرهنگ، مذهب، جغرافیا و تاریخ. ما باید جلوی این تراژدی عظیم انسانی را بگیریم. ما اکنون «میتوانیم» از آن جلوگیری کنیم و هم اکنون «باید» از آن جلوگیری کنیم. این مسئولیت اخلاقی، وظیفه انسانی و تعهد تاریخی ماست. ما باید زندگی را حفظ کنیم تا از رنج بیشتر جلوگیری کنیم، پیری را از بین ببریم و مرگ را کنار بگذاریم.
امروزه دیگر این سؤال مطرح نیست که آیا درمان پیری ممکن است یا خیر، بلکه این سؤال مطرح است که چه زمانی این امکان فراهم خواهد شد. هر چه زودتر این اتفاق بیفتد، برای نوع بشر بهتر و ارزشمندتر خواهد بود. ما در مسابقهای با زمان هستیم و دشمن مشترک فانی ما، پیری و مرگ است. کتاب پایان مرگ به نسل اول جاودانهها تقدیم میشود، نسلی که بر مرگ پیروز خواهند شد.
ارائه
تمام حقایق از سه مرحله عبور میکنند:
- نخست مورد تمسخر قرار میگیرد،
- سپس با آن به شدت مخالفت میشود،
- و در نهایت، بدیهی بودن آن پذیرفته میشود.
( آرتور شوپنهاور، 1819)
ما در حال حاضر در یک بحران تاریخی زندگی میکنیم که هم نشاندهنده خطر کنونی و هم فرصتهای آینده است. صرفنظر از اینکه بحران کووید-19 از کجا سرچشمه گرفته است، این یک مشکل جهانی است و نیاز به یک راهحل جهانی دارد. این بحران غیرمنتظره میتواند فرصتی فوقالعاده برای پیشرفت مشترک به عنوان یک خانواده جهانی در سیاره کوچکمان باشد، اگر از خطر تقسیم شدن در برابر دشمن مشترک خود اجتناب کنیم. کووید-19 یکی از بدترین همهگیریهای حدود یک قرن اخیر را نشان میدهد، از زمان «آنفولانزای اسپانیایی» در سالهای 1918 تا 1920، زمانی که تخمین زده میشود حدود 50 میلیون نفر (برخی مورخان ادعا میکنند حتی تا 100 میلیون نفر) در یک قرن پیش بر اثر آن ویروس جان خود را از دست دادهاند.
این یک تراژدی انسانی باورنکردنی بود: 100 میلیون نفر از کل جمعیت جهان، که در آن زمان حدود 2 میلیارد نفر بود. در واقع، آمار کسانی که بر اثر «آنفولانزای اسپانیایی» جان باختند، بیشتر از تلفات جنگ جهانی اول و حتی جنگ جهانی دوم بود.
اکنون، خوشبختانه، به لطف پیشرفتهای روزافزون علم و فناوری، ما آمادگی بسیار بیشتری برای حل این بحران جهانی داریم. در این جنگ بزرگ سیارهای علیه ویروس جدید و کوچک کرونا و جهشهای احتمالی آن، پاسخهای عمومی و خصوصی بسیاری ظاهر شد. دولتها، شرکتهای بزرگ، استارتآپهای کوچک، دانشگاهها و حتی افراد به سختی تلاش کردند تا نحوه کنترل، درمان و حذف کووید-19 را بیابند. مانند بسیاری از بحرانها، هزینهها در ابتدا بسیار زیاد است، اما سپس با تولید انبوه بهترین درمانها در سرتاسر کره زمین، هزینهها به سرعت کاهش مییابند.
به عنوان یک مرجع تاریخی دیگر، به یاد بیاوریم که وقتی HIV و ایدز ظاهر شدند، بیش از دو سال طول کشید تا توالی ویروس تعیین شود و تا چندین سال پس از آن هیچ درمانی وجود نداشت. ایدز حتی به عنوان یک بیماری کامل در نظر گرفته میشد، زیرا خود سیستم ایمنی را از بین میبرد و بنابراین بدون هیچ راه گریزی حکم مرگ بیمار را داشت. پس از سالها تحقیق بینالمللی، اولین درمانها برای کنترل HIV ایجاد شد، اما اولین درمانها برای هر کدام میلیونها دلار هزینه داشتند. با این حال، امروزه HIV به عنوان یک بیماری مزمن با داروهای ضد ویروسی با قیمت صدها دلار در کشورهای ثروتمندتر و تنها دهها دلار در کشورهای فقیرتر مانند هند درمان میشود. خوشبختانه، این احتمال وجود دارد که در این دهه بالاخره واکسنی برای درمان و حذف قطعی HIV ساخته شود.
اگرچه در چنین زمانهای بحرانی باور این موضوع دشوار است، اما به لطف پیشرفتهای چشمگیر علم و فناوری، نخستین ضدویروسها و واکسنها تنها در چند ماه ساخته شدند، در حالی که تولید واکسنها معمولاً بین ۵ تا ۱۰ سال به طول میانجامد. با این حال، همهگیری وحشتناک ویروس کرونا در آینده به خاطر غلبه بر آن با سرعت بیسابقه، در یادها خواهد ماند. کووید-۱۹ در حال تبدیل شدن به یک درس بزرگ برای نوع بشر است و به ما نشان میدهد که باید با یکدیگر همکاری کنیم، زیرا مشکلات جهانی نیازمند راهحلهای جهانی هستند. در آینده، همهگیریهای جدیدی نیز به وجود خواهند آمد، اما به لطف فناوریهای نمایی، آمادگی بیشتری برای غلبه سریع بر آنها خواهیم داشت. این امکان وجود دارد که ما بتوانیم ویروس همهگیر بعدی را تنها در دو روز و شاید ویروس بعدی را در دو ساعت توالییابی کنیم. توالییابی کووید-۱۹ دو هفته طول کشید، دو دهه پیش توالییابی سارس دو ماه و چهار دهه پیش توالییابی ایدز دو سال به طول انجامید.
با پیشرفت فناوریهای گوناگون، نه تنها زمان لازم برای مبارزه با این بیماریها بهطور تصاعدی کاهش مییابد، بلکه هزینهها نیز به شدت پایین میآید. جهان برای مقابله با همهگیریهای جدید و چالشهای جهانی مانند تغییرات آب و هوایی، جنگها، تروریسم، زلزلهها، سونامیها، شهابسنگها و سایر تهدیدات فضایی، و همچنین بسیاری از چالشهای آینده، بهتر آماده خواهد شد. باید امیدوار باشیم که این آخرین بیماری همهگیر بزرگی باشد که تمام بشریت از آن رنج میبرد!
آخرین تهدید برای بشریت ویروس کووید-۱۹ بوده است، اما بزرگترین دشمن ما پیری و مرگ است. از دیرباز، طول عمر به عنوان یکی از موهبتهای بزرگ زندگی شناخته شده و اکنون ما این فرصت را داریم که برای اولین بار در تاریخ، پیری و مرگ را شکست دهیم. در واقع، بحثهایی در چندین کشور آغاز شده است که آیا میتوان پیری را بهعنوان یک بیماری قابل درمان در نظر گرفت. حامیان طول عمر در استرالیا، بلژیک، برزیل، آلمان، اسرائیل، روسیه، سنگاپور، اسپانیا، بریتانیا و ایالات متحده و دیگر کشورها فعال شدهاند. کدام کشور اولین کشوری خواهد بود که پیری را رسماً به عنوان یک بیماری اعلام میکند؟ سازمان جهانی بهداشت (WHO) از سال ۲۰۱۸ شروع به شناسایی بیماریهای مرتبط با افزایش سن کرده است، اما خود پیری را به عنوان یک بیماری نمیشناسد. اکنون کدام کشور پیشگام خواهد شد و کار بر روی پیری را بهعنوان یک بیماری قابل درمان آغاز خواهد کرد؟
درمان پیری تنها یک الزام اخلاقی نیست، بلکه بزرگترین فرصت تجاری در سالهای آینده خواهد بود. صنایع ضد پیری و جوانسازی تازه شروع به فعالیت کردهاند، در حالی که هزینههای پزشکی در جوامع مسن ما به طور مداوم در حال افزایش است. برخی از مطالعات نشان میدهند که هزینههای بهداشتی تا سال ۲۰۵۰ دو برابر خواهد شد و این موضوع بیشتر به دلیل افزایش تعداد افراد مسن است.
این امر به ویژه در بسیاری از کشورهای پیشرفته بسیار مشهود خواهد بود، جایی که جمعیت نه تنها به سرعت در حال پیر شدن است، بلکه به دلیل تولد فرزندان کمتر، شروع به کاهش خواهد کرد. از نظر اقتصادی، این وضعیت بسیار مشکلساز خواهد بود، زیرا جوانان کمتری برای حمایت از افراد مسن در حال افزایش وجود خواهند داشت.
در سراسر جهان، تعداد افراد بالای ۶۵ سال بیشتر از کودکان زیر ۵ سال است و این روند همچنان ادامه خواهد داشت. علاوه بر این، جمعیت در بسیاری از کشورها شروع به کاهش خواهد کرد، همانطور که قبلاً در ژاپن و روسیه شاهد آن بودهایم. بر اساس یک مطالعه جدید منتشر شده در مجله معتبر بهداشتی بریتانیایی The Lancet، جمعیت چین ممکن است تا سال ۲۱۰۰ به نصف کاهش یابد و به حدود ۷۳۲ میلیون نفر برسد. همچنین پیشبینی میشود که جمعیت کشورهای دیگری مانند آلمان، ایتالیا، ژاپن، روسیه و اسپانیا نیز به طور چشمگیری کاهش یابد.
علاوه بر این، در حالی که بسیاری از کشورهای ثروتمند قبل از پیر شدن به ثروت دست یافتند، ترکیه در حال پیر شدن قبل از اینکه ثروتمند شود. نتایج این وضعیت بسیار نگرانکننده خواهد بود، مگر اینکه ترکیه بتواند اقداماتی برای مقابله با پیری جمعیت فعلی خود انجام دهد. متأسفانه، این موضوع در آینده برای کشورهای بیشتری نیز اتفاق خواهد افتاد.
تخمین زده میشود که کووید-۱۹ میتوانست بیش از ۱۱ تریلیون دلار برای بشریت از نظر تولید ناخالص داخلی در طول بحران فعلی هزینه داشته باشد. اما بر اساس مطالعات اخیر مجله معتبر آمریکایی Science، میتوان با سرمایهگذاری سالانه ۲۶ میلیارد دلار از بروز همهگیریهای مشابه در این دهه جلوگیری کرد.
هزینههای پزشکی در سراسر جهان در حال حاضر حدود ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل میدهد و به سرعت در حال افزایش است، که بخشی از آن به دلیل پیری جوامع است. حال بیایید به این فکر کنیم که پیری چه مقدار برای جامعه هزینه دارد و چقدر میتوانیم با جلوگیری از پیری صرفهجویی کنیم. اینها برخی از ایدههایی هستند که در پشت ابتکار «فواید طول عمر» وجود دارد و در این کتاب نیز توضیح داده شده است.
بنابراین، ما نه تنها تریلیونها دلار را برای درمان پیری صرفهجویی خواهیم کرد، بلکه از رنج و درد باورنکردنی برای افراد سالخورده، خانوادهها و جوامع آنها نیز جلوگیری خواهیم کرد.
کووید-۱۹ ممکن است به ما کمک کرده باشد تا درک کنیم که هیچ چیز مهمتر از سلامتی نیست و اولین حق بشر، حق زندگی است. جهان در برابر این بیماری همهگیر جهانی متحد شده است و این اتحاد الهامبخش بزرگترین کمپین واکسیناسیون در تاریخ بوده که در آن بیش از ۹ میلیارد واکسن تنها در یک سال تولید شده است. واکسنهای جدید mRNA اکنون علیه بسیاری از سرطانها، مالاریا و اچآیوی، که هر کدام وضعیتهای پزشکی متفاوتی هستند، در حال توسعهاند. آنچه که قبلاً غیرممکن به نظر میرسید، اکنون ممکن شده است. امیدواریم این بحران همچنین به فرصتی برای تخصیص منابع بیشتر برای درمان مادر همه بیماریها، یعنی خود پیری، تبدیل شود. آیا بالاخره میتوانیم رویای درازمدت بشریت، یعنی «جاودانگی»، را محقق کنیم؟
این بهترین زمان برای اقدام است. اکنون زمان عمل فرا رسیده است؛ چه کسی پیشرو این راه خواهد بود؟
دیوید وود، مقدمه
پیری، مانند آب و هوا، به مرزهای ملی یا قومی احترام نمیگذارد و هر گروه و دستهای از بشریت را کم و بیش به یک اندازه تحت تأثیر قرار میدهد. در مورد نابرابریهایی که در این زمینه وجود دارد، بحثهای زیادی مطرح شده است. به عنوان مثال، اگرچه ایالات متحده بیشترین هزینه سرانه را برای سلامت میپردازد، اما حتی در بین 30 کشور با بیشترین امید به زندگی قرار ندارد. با این حال، این آمار نباید ما را فریب دهد؛ زیرا اختلافات عددی کوچک هستند: امید به زندگی در ایالات متحده تنها پنج سال کمتر از ژاپن است. ضروری است که در جنگ صلیبی علیه پیری هیچ مرزی وجود نداشته باشد. تمام جهان باید متحد شوند و بیشترین تلاش خود را برای حل این مشکل به کار گیرند، زیرا این چالش اصلی پیش روی بشریت است.
پیری بیش از هر چیز دیگری باعث مرگ افراد میشود. سالمندی عامل بیش از 70 درصد مرگ و میرها است و بیشتر این مرگها با رنجی غیرقابل توصیف، چه برای افراد مسن و چه برای عزیزانشان، همراه است. متأسفانه، «جنگ با پیری» هنوز به یک چالش جدی برای بسیاری تبدیل نشده است. این توجه در دنیای انگلیسیزبان، بهویژه در سیلیکون ولی، در حال رشد قابل توجهی است، در حالی که مراکزی در سایر نقاط ایالات متحده، بریتانیا، کانادا و استرالیا نیز در حال ظهور هستند. آلمان نیز بههمراه کشورهایی مانند روسیه، سنگاپور، کره جنوبی و اسرائیل به میدان میآید. با این حال، سایر نقاط جهان در پذیرش این رشته بسیار کندتر هستند. آسیا به ویژه نگرانکننده است، زیرا به نظر میرسد کشورهای پرجمعیت آن در درک اینکه پیری یک مشکل پزشکی است و حتی فراتر از آن، چالشی قابل حل، با مشکلات جدی مواجهند.
پایان مرگ، کتابی رویاپردازانه است که ما را با واقعیت وحشتناک پیری روبهرو میکند و نویسندگان آن از آگاهان این موضوع هستند. خوزه کوردیرو در سالهای اخیر به ارتقای سطح جنگ علیه پیری در بسیاری از نقاط جهان کمک کرده است، اما تمرکز اصلی او به درستی بر کشورهای اسپانیاییزبان و پرتغالیزبان بوده است. خوزه بسیار موفق بوده است، نه تنها به این دلیل که خودش هم اسپانیایی و هم آمریکاییلاتین است (از پدر و مادری اسپانیایی در ونزوئلا متولد شده)، بلکه به این دلیل که میزان علاقه به شکست دادن پیری در اسپانیا و آمریکای لاتین، تا آنجا که من میبینم، در حال افزایش است.
نویسنده همکار این کتاب، دیوید وود، فنشناس بریتانیایی و یکی دیگر از جنگجویان معروف ضد پیری است که دیدگاهی متفاوت اما مکمل ارائه میدهد. دیوید با کار خود به عنوان رئیس چندین سازمان در لندن، دنیای فناوریرویایی بریتانیا را متحول کرده است. تصور مشارکتی قدرتمندتر برای توانمندسازی کتابی در مورد پیری و شکست آن (خوشبختانه قریبالوقوع!) دشوار است.
با توجه به تجربه گسترده بینالمللی نویسندگان، هیچکس بهتر از خوزه و دیوید برای پیشبرد کمپین طول عمر در سطح جهانی وجود ندارد. آنها سالهاست که در مأموریت ضد پیری غوطهور بوده و بهطور استثنایی هم از علم تحقیقات ضد پیری و آخرین پیشرفتهای آن و هم از نگرانیها و انتقادات غیرمنطقی که غالباً با این مأموریت مخالفت میکنند، مطلع هستند. خوزه و دیوید بهترین پاسخها را برای رد منتقدان و متقاعد کردن افراد بیشتر از مزایای افزایش طول عمر همراه با سلامتی ارائه میدهند.
اولین چاپ این کتاب به زبان اسپانیایی (La Muerte de la Muerte, Editorial Planeta, 2018) بود که به سرعت در ابتدا در اسپانیا و سپس در چندین کشور آمریکای لاتین به پرفروشترین کتاب تبدیل شد. چاپ دوم به زبان پرتغالی (A Morte da Morte، LVM Editora، 2019) بود که همچنین در ابتدا در برزیل و بعداً در پرتغال به پرفروشترین کتاب تبدیل شد.
سومین نسخه بینالمللی به زبان فرانسوی (La mort de la mort، Éditions Luc Pire، 2020)، چهارمین نسخه به زبان روسی (Смерть должна умереть، Альпина، 2021)، پنجمین به زبان ترکی (Ölümsüz insan، Nemesis Kitap، 2022)، ششمین به آلمانی (Der Sieg über den Tod, Münchner Verlagsgruppe، 2022) و هفتمین به زبان چینی (永生, Publishing House، 2023) منتشر شد.
اکنون، با واقعیسازی و نسخه بهروز شده، «پایان مرگ» پس از این نسخه انگلیسی به زبانهای اضافی راهاندازی میشود: ابتدا به کرهای، سپس به زبان ژاپنی و بعد از آن ترجمههای مورد انتظار به عربی، بلغاری، چک، یونانی، ایتالیایی، لهستانی و اردو انجام خواهد شد. بر اساس موفقیت قبلی خود، این کتاب مطمئناً انقلابی در دیدگاه جهان نسبت به موضوع درمان پیری ایجاد خواهد کرد.
جاودانگی بزرگترین آرزوی بشریت از دوران ماقبل تاریخ بوده است. انسان، برخلاف بسیاری از موجودات زنده، از زندگی و در نتیجه از مرگ آگاه است. اجداد ما از زمان ظهور هومو ساپینس ساپینس در آفریقا، آیینهای گوناگونی را در ارتباط با زندگی و مرگ ایجاد کردند. آنها این آداب و رسوم را در طول هزاران سال مهاجرت به سرتاسر کره زمین انجام داده و بسیاری دیگر را نیز آفریدند.
تمدنهای بزرگ دنیای باستان، آیینهای پیچیدهای برای جشن گرفتن در هنگام مرگ ایجاد کردند، آیینهایی که در بسیاری از موارد، مهمترین عنصر در زندگی کسانی بود که از مرگ جان سالم به در بردند. به عنوان مثال، میتوان به مراسم عزاداری مادامالعمر در بسیاری از جوامع اشاره کرد.
در جستجوی جاودانگی
فیلسوف بریتانیایی، استفان کیو، از دانشگاه کمبریج، در کتاب پرفروش خود با عنوان *جاودانگی* در فصل «چگونه تلاش برای جاودانگی، تمدنی را به پیش میبرد»، مینویسد:
«همه موجودات زنده به دنبال «تداوم نسل خود» در آینده هستند، اما انسانها به دنبال «ماندگاری خود» برای همیشه هستند. این جستوجو — این خواسته برای جاودانگی — پایه و اساس موفقیت انسان است. این سرچشمه دین، شگفتی فلسفه، معمار شهرهای ما و انگیزه هنر است. این در طبیعت ما نهفته است و نتیجه آن چیزی است که ما به عنوان تمدن میشناسیم.»
مراسم تشییع جنازه مصریان بسیار پیچیده بود. مهمترین آیینها شامل اهرام بزرگ و تابوتهایی بود که منحصراً به فراعنه اختصاص داشت. قدیمیترین متون اهرام، مجموعهای از طلسمها، افسونها و ادعیهها هستند که بر روی گذرگاهها، پیشاتاقها و اتاقهای مقبره در اهرام امپراتوری باستان به منظور کمک به فرعون در عالم اموات و تضمین زندگی ابدیاش حک شدهاند. این متون، مجموعهای از اعتقادات مذهبی و کیهانی بسیار باستانی هستند که با خط هیروگلیف بر روی دیوار مقبرهها نوشته شده و از سال ۲۴۰۰ قبل از میلاد در مراسم تشییع جنازه استفاده میشدند.
قرنها بعد، مصریان کتاب مردگان را گردآوری کردند که نام امروزی یک متن تشییع جنازه مصر باستان است و از آغاز امپراتوری جدید، در حدود ۱۵۵۰ قبل از میلاد، استفاده میشد. تا ۵۰ قبل از میلاد، این متن منحصر به فراعنه نبود و شامل مجموعهای از طلسمهای جادویی بود که به متوفی کمک میکرد تا بر قضاوت اوزیریس، خدای مرگ و نوزایش مصر غلبه کند و در سفرش از طریق جهان اموات به زندگی پس از مرگ راهی پیدا کند. اگرچه امروزه از آنها به عنوان اسطورهها یاد میشود، دین و اعمال مصری برای تضمین جاودانگی برای تقریباً ۳۰۰۰ سال، یعنی قرنها بیشتر از مسیحیت یا اسلام تا به امروز، ادامه داشته است.
در بینالنهرین، اسناد قدیمیتری نیز بر لوحهای گلی با خط میخی وجود دارد که در حدود ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد ساخته شدهاند. حماسه یا شعر گیلگمش، یک روایت منظوم سومری درباره ماجراهای گیلگمش، پادشاه اوروک، است و قدیمیترین اثر حماسی شناختهشده در تاریخ بشر به شمار میآید. محور فلسفی این شعر را در سوگ شاه گیلگمش برای مرگ انکیدو، کسی که ابتدا دشمن او و سپس دوست صمیمیاش بود، مییابیم. این حماسه را به عنوان اولین اثر ادبی میدانند که بر فناپذیری انسان در مقابل جاودانگی خدایان تأکید میکند. این شعر شامل نسخهای از اسطوره سیل بینالنهرین است که بعدها در بسیاری از فرهنگها و مذاهب دیگر ظاهر شد.
به نظر میرسد که در چین نیز امپراتوران نسبت به جاودانگی اشتیاق فراوانی داشتند. پس از فتح آخرین دولت مستقل چین در سال ۲۲۱ قبل از میلاد، کین شی هوانگ، اولین پادشاهی شد که بر تمام چین تسلط داشت، کاری که بیسابقه بود. او که مشتاق بود به همه بقبولاند که دیگر یک پادشاه ساده نیست، عنوانی ایجاد کرد که بیانگر تمایل به متحد کردن قلمرو بینهایت پادشاهیهای چین و در واقع متحد کردن جهان بود (چینیهای باستان، مانند رومیهای باستان، معتقد بودند که امپراتوری آنها شامل تمام جهان به عنوان یک کل میشود).
کین شی هوانگ از صحبت درباره مرگ امتناع کرد، هرگز وصیتنامهای ننوشت و در سال ۲۱۲ پ.م. خود را جاودانه خطاب کرد. او که شیفته جاودانگی بود، برای جستجوی اکسیر جاودانگی، یک سفیر به جزایر شرقی (احتمالاً ژاپن) فرستاد. این سفیر ظاهراً از ترس امپراطور جاودانه هرگز بازنگشت، زیرا آنها اکسیر مورد نظر را پیدا نکرده بودند. اعتقاد بر این است که کین شی هوانگ پس از نوشیدن جیوه مرده است، عنصری که او امیدوار بود او را جاودانه کند. او در مقبرهای بزرگ با جنگجویان سفالی معروف، همراه با بیش از ۸۰۰۰ سرباز و ۵۲۰ اسب به خاک سپرده شد. این مقبره در نزدیکی شهر فعلی شیان در سال ۱۹۷۴ کشف شد، اگرچه اتاق دفن آن هنوز بسته است.
اکسیر جاودانگی، معجون افسانهای که زندگی ابدی را تضمین میکند، موضوعی است که به وفور در بسیاری از فرهنگها دیده میشود. این یکی از اهدافی بود که بسیاری از کیمیاگران دنبال میکردند؛ دارویی که همه بیماریها را درمان میکرد (نوشداروی همگانی) و عمر را برای همیشه طولانی میکرد. برخی از آنها، مانند پزشک و ستارهشناس سوئیسی پاراسلسوس، در نتیجه این جستوجو، پیشرفتهای زیادی در زمینه داروسازی داشتند. اکسیر جادویی مربوط به سنگ فیلسوف است، سنگی افسانهای که مواد دیگر را به طلا تبدیل میکند و ظاهراً آن اکسیر حیاتی را ایجاد میکند.
این تنها مصریان و چینیهای باستان نبودند که احتمال وجود اکسیر حیات را در نظر میگرفتند، بلکه این ایدهها تقریباً در هر فرهنگی به طور مستقل به وجود آمده یا ظهور کردند. برای مثال، گروه وداها در هند نیز به پیوند بین زندگی ابدی و طلا اعتقاد داشتند، ایدهای که احتمالاً پس از حمله اسکندر مقدونی به هند در سال ۳۲۵ قبل از میلاد از یونانیان به دست آوردهاند. این احتمال نیز وجود دارد که این افکار و باورها از هند به چین یا بالعکس منتقل شده باشد. با این حال، ایده اکسیر حیات دیگر چنین تأثیری در هند ندارد، زیرا هندوئیسم، دین نخست این کشور، اعتقادات دیگری را در مورد جاودانگی ابراز میکند.
چشمه جوانی یکی دیگر از آن افسانههایی است که ما را به آرزوی جاودانگی امیدوار میسازد. این چشمه افسانهای نماد جاودانگی و طول عمر بوده و ظاهراً هر کسی را که از آب آن مینوشید یا در آن استحمام میکرد، شفا میداد و جوانی را باز میگرداند. اولین اشاره شناختهشده به افسانه چشمه جوانی در سومین کتاب تاریخ هرودوت مربوط به قرن چهارم قبل از میلاد است. انجیل یوحنا قسمت حوض بتسدا در اورشلیم را روایت میکند، جایی که عیسی در معجزهای مردی را که ظاهراً فلج شده بود، شفا میدهد. نسخههای شرقی رمانهای اسکندر داستان «آب حیات» را روایت میکند که اسکندر مقدونی با همکاری خدمتکار خود به دنبال آن بود. در آن داستان، خدمتکار از افسانههای خضر در خاورمیانه میآید، حماسهای که در قرآن نیز آمده است. این نسخهها در طول دوران مسلمانان و پس از آن در اسپانیا بسیار محبوب بودند و توسط کاوشگرانی که به آمریکا سفر کردند شناخته شده بودند.
داستانهای بومیان آمریکا در مورد سرچشمه شفا مربوط به جزیره افسانهای بیمینی، کشور ثروت و رفاه است که در جایی در شمال، احتمالاً در محل باهاما واقع شده است. بر اساس افسانهها، اسپانیاییها درباره بیمینی از آراواکهای هیسپانیولا، کوبا و پورتوریکو مطلع شدند. بیمینی و آبهای شفابخش آن در آن زمان موضوعات بسیار محبوبی در کارائیب بودند. کاشف اسپانیایی خوان پونس دی لئون هنگامی که جزیره را فتح کرد، از بومیان پورتوریکو درباره چشمه جوانی شنید. او که از ثروت و زندگی مادی خود ناراضی بود، در سال ۱۵۱۳ سفری را برای یافتن آن انجام داد. او ایالت فعلی فلوریدا را کشف کرد، اما هرگز چشمه جوانی ابدی را پیدا نکرد.
در ادیان به اصطلاح غربی امروزی، بر اساس سنتهای توحیدی ابراهیمی مانند یهودیت، مسیحیت، اسلام و بهائیت، راه جاودانگی عمدتاً از طریق معاد حاصل میشود. از سوی دیگر، در ادیان به اصطلاح شرقی امروزی، بر اساس سنتهای ودایی هند مانند هندوئیسم، بودیسم و جینیسم، راه جاودانگی از طریق تناسخ رخ میدهد. به طور سنتی، در ادیان غربی، اجساد باید برای رستاخیز دفن شوند، در حالی که در ادیان شرقی، اجساد باید برای تناسخ سوزانده شوند. اما نه رستاخیز و نه تناسخ از نظر علمی اثبات نشدهاند و ظاهراً بخشی از باورهای اساطیری قدیمی دوران پیش از علم هستند.
مورخ اسرائیلی، یووال نوح هراری، از دانشگاه عبری اورشلیم، نیز موضوع جاودانگی را به طور عمیق در دو اثر اصلی خود مورد بررسی قرار داده است: Sapiens: A Brief History of Humankind (انسان هوشمند: تاریخ مختصر بشر) که در ابتدا در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و Homo Deus: A Brief History of Tomorrow (انسان هوشمند: تاریخ مختصر فردا) که در سال ۲۰۱۶ منتشر گردید.
کتاب اول به تاریخ بشریت از آغاز تکامل انسان خردمند تا انقلابهای سیاسی قرن بیست و یکم اشاره دارد. ادیان و موضوع مرگ یک عنصر اساسی در همه این رویدادهای بزرگ تاریخی است.
هراری در دومین کتاب خود به این فکر میکند که جهان در سالهای آینده چگونه خواهد بود. ما با مجموعه جدیدی از چالشها روبرو خواهیم شد و او سعی میکند به لطف پیشرفتهای عظیم در علم و فناوری، چگونگی مواجهه ما با آنها را تحلیل کند. هراری پروژهها، رویاها و کابوسهایی که قرن بیست و یکم را شکل میدهند، از غلبه بر مرگ تا ایجاد هوش مصنوعی را بررسی میکند. به طور خاص، در مورد موضوع جاودانگی، هراری در بخش «آخرین روزهای مرگ» میگوید:
در قرن بیست و یکم، انسانها احتمالاً برای جاودانگی تلاش جدی خواهند کرد. مبارزه با پیری و مرگ، مانند مبارزه دیرین با قحطی و بیماری، ادامه مییابد و ارزش عالی فرهنگ معاصر را نشان میدهد: ارزش زندگی انسان. دائماً به ما یادآوری میشود که زندگی انسان مقدسترین چیز در جهان است. همه این را میگویند: معلمان در مدارس، سیاستمداران در مجلس، وکلا در دادگاهها و بازیگران روی صحنههای تئاتر. اعلامیه جهانی حقوق بشر که پس از جنگ جهانی دوم توسط سازمان ملل به تصویب رسید – که شاید نزدیکترین چیزی است که ما به یک قانون اساسی جهانی داریم – به طور قاطع بیان میکند که «حق زندگی» اساسیترین ارزش بشریت است. از آنجایی که مرگ آشکارا این حق را نقض میکند، مرگ جنایتی علیه بشریت است و ما باید علیه آن جنگ تمامعیار داشته باشیم.
در طول تاریخ، ادیان و ایدئولوژیها خود زندگی را تقدیس نکردند. آنها همیشه چیزی بالاتر یا فراتر از وجود زمینی را تقدیس میکردند و در نتیجه کاملاً با مرگ مدارا میکردند. در واقع، برخی از آنها کاملاً عاشق عزرائیل بودهاند. از آنجا که مسیحیت، اسلام و هندوئیسم اصرار داشتند که معنای وجود ما به سرنوشت ما در زندگی پس از مرگ بستگی دارد، آنها مرگ را به عنوان بخشی حیاتی و مثبت از جهان میدانستند. انسانها به این دلیل مردند که خدا آن را مقرر کرده بود و لحظه مرگ آنها یک تجربه متافیزیکی مقدس بود که بسیار پرمعنا بود. زمانی که یک انسان میخواست آخرین نفسهای خود را بکشد، این زمان فراخوانی کشیشها، خاخامها و شمنها بود تا تعادل زندگی را مشخص کنند و نقش واقعی خود را در کیهان با آغوش باز بپذیرند. فقط سعی کنید مسیحیت، اسلام یا هندوئیسم را در جهانی بدون مرگ تصور کنید – در واقع جهانی بدون بهشت، جهنم یا تناسخ هم خواهد بود.
علم و فرهنگ مدرن برداشتی کاملاً متفاوت از زندگی و مرگ دارند. آنها مرگ را یک راز متافیزیکی نمیدانند و مطمئناً مرگ را منبع معنای زندگی نمیدانند. بلکه برای مردم مدرن، مرگ یک مشکل فنی است که ما میتوانیم و باید آن را حل کنیم.
از اساطیر تا علم
در دهههای گذشته، پیشرفتهای علمی چشمگیری در همه زمینهها، از جمله زیستشناسی و پزشکی، حاصل شده است. در سال 1953، ساختار DNA کشف شد که یکی از مهمترین پیشرفتها در زیستشناسی بود. این فرآیند با اکتشافات بعدی مانند سلولهای بنیادی جنینی و تلومرها تسریع شده است. در پزشکی، اولین پیوند قلب در سال 1967 انجام شد، آبله در سال 1980 ریشهکن شد و اکنون پیشرفتهای زیادی حاصل شده است. در پزشکی بازسازی، ژندرمانی مانند ویرایش CRISPR، شبیهسازی درمانی، و چاپ زیستی اعضا نقشآفرینی میکند.
در سالهای آینده، به لطف استفاده گسترده از حسگرهای جدید، تجزیه و تحلیل مجموعههای عظیم دادهها (معروف به «دادههای بزرگ») و استفاده از هوش مصنوعی برای تفسیر و تحلیل بهبودیافته، شاهد پیشرفتهای بزرگتر و سریعتر خواهیم بود. نتایج پزشکی این پیشرفتها نه به صورت خطی، بلکه به صورت تصاعدی رخ میدهند. سرعت توالییابی ژنوم انسان نمونه بارز این روندهای نمایی است.
پروژه ژنوم انسان در سال 1990 آغاز شد و تا سال 1997 تنها 1 درصد از کل ژنوم توالییابی شد. به همین دلیل، برخی از «متخصصان» فکر میکردند که ما به قرنها نیاز داریم تا بتوانیم 99٪ باقیمانده را توالی کنیم. خوشبختانه، به لطف فناوریهای نمایی، این پروژه در سال 2003 به پایان رسید. همانطور که آیندهپژوه آمریکایی ری کورزویل توضیح میدهد، از سال 1997 هر سال سرعت تعیین توالی تقریباً دو برابر میشود، یعنی 2 درصد در سال 1998، 4 درصد در سال 1999، 8 درصد در سال 2000، 16 درصد در سال 2001، 32 درصد در سال 2002، 64 درصد در سال 2003 و چند هفته بعد تکمیل شد.
زیستشناسی و پزشکی به سرعت در حال دیجیتالیشدن هستند و این امکان پیشرفتهای نمایی را در سالهای آینده فراهم میکند. هوش مصنوعی بیشتر و بیشتر کمک خواهد کرد که بازخورد مثبت و مداومی برای پیشرفت بیشتر در همه زمینهها، از جمله زیستشناسی و پزشکی، ایجاد شود. از سوی دیگر، آزمایشهایی برای افزایش طول عمر و جوانسازی حیوانات مختلف مانند مخمر، کرم، پشه و موش آغاز شده است.
دانشمندان در نقاط مختلف جهان، از ایالات متحده تا ژاپن، از چین تا هند، و از آلمان تا روسیه، در حال بررسی چگونگی عملکرد پیری و روشهای معکوس کردن آن هستند. گروههایی از محققان نیز از اسپانیا تا کلمبیا، از مکزیک تا آرژانتین، و از پرتغال تا برزیل برای پیشبرد این رشته ایجاد شدهاند. به عنوان مثال، گروهی از دانشمندان تحت هدایت زیستشناس اسپانیایی ماریا بلاسکو، مدیر CNIO (مرکز ملی تحقیقات سرطان اسپانیا) در مادرید، موشهای سهگانهای را ایجاد کردند که تقریباً 40 درصد بیشتر عمر میکنند.
با فناوریهای کاملاً متفاوت، دانشمندان دیگری مانند خوان کارلوس ایزپیسوآی اسپانیایی، محقق متخصص در موسسه مطالعات بیولوژیکی سالک در لا جولا، کالیفرنیا، نیز توانستهاند موشها را تا 40 درصد جوانتر کنند.
این نوع آزمایشها به پیشرفت خود ادامه میدهند و احتمال وجود دارد که در سالهای آینده به افزایش طول عمر و جوانسازی در موشها ادامه دهیم. بسیاری از دانشمندان دیگر از سراسر جهان، از جمله چندین دانشگاه بینالمللی مانند کمبریج، هاروارد، MIT، آکسفورد و استنفورد، گروههایی دارند که علاقهمند به رقابت در جایزه Methuselah هستند که توسط بنیاد Methuselah در ایالات متحده حمایت میشود. در حال حاضر این جایزه به دانشمندانی داده شده است که توانستهاند عمر موشها را تا 180 سال انسانی افزایش دهند. اما هدف کامل رسیدن به معادل هزار سال انسانی است، مانند متوشالح افسانهای در کتاب عهد عتیق.
آزمایشها با موشها مزایای زیادی دارند، زیرا موشها عمر نسبتاً کوتاهی دارند (یک سال در حالت طبیعی، دو تا سه سال در شرایط آزمایشگاهی) و ژنوم آنها بسیار شبیه به ژنوم انسان است (تخمین زده میشود که ژنوم ما حدود 90 درصد مشابه ژنوم موش است). دانشمندان انواع مختلفی از درمانها و روشهای درمانی را آزمایش کردهاند که در حال حاضر میتوان به محدودیت کالری، تزریق تلومراز، درمان با سلولهای بنیادی، ژندرمانی و اکتشافات بیشتری اشاره کرد که در سالهای آینده شاهد ادامه آنها خواهیم بود. این تحقیق به این دلیل انجام نمیشود که ما موشها را دوست داریم و موشهای جوانتر و با طول عمر بیشتری میخواهیم. محققان، اگرچه ممکن است علناً چنین چیزی نگویند، اما مشتاقانه منتظر پیشرفتهای مشابهی در انسان هستند تا از ما موجوداتی با عمر طولانیتر و جوانتر بسازند. مانند بسیاری از افراد دیگر، گاهی اوقات دانشمندان به دلیل ترس از دست دادن بودجه یا دلایل دیگر نمیتوانند آنچه را که واقعاً فکر میکنند بیان کنند، اما کاربردهای این تحقیق مشهود است.
دانشمندان زیادی با انواع مختلف حیوانات کار میکنند تا پیری را متوقف و معکوس کنند. دو نمونه دیگر از دانشمندان مشهور آمریکای شمالی، مایکل رز از دانشگاه کالیفرنیا در ایروین است که امید به زندگی مگس میوه را چهار برابر کرده است. همزمان، رابرت جی. اس. ریس از دانشگاه علوم پزشکی آرکانزاس، طول عمر کرم نماتد «C. elegans» را تا 10 برابر افزایش داده است. باز هم، هدف این دانشمندان به دست آوردن مگسها و کرمهایی با عمر طولانیتر نیست، بلکه استفاده از این اکتشافات برای اعمال آنها در زمان مناسب برای انسانها است.
به لطف پیشرفتهای چشمگیر علمی سالهای اخیر، شرکتهای بزرگ و کوچکی وجود دارند که میلیاردها دلار برای جوانسازی علمی در انسان شرطبندی کردهاند. مردم کمکم در حال درک این نکته هستند که این یک امکان واقعی است و زمان آن نزدیکتر و نزدیکتر میشود. سوال امروز این نیست که آیا امکانپذیر خواهد بود یا خیر، بلکه سوال این است که چه زمانی ممکن خواهد شد. از این رو، میلیاردرهایی مانند پیتر تیل از پیپال، جف بزوس از آمازون، سرگی برین و لری پیج از آلفابت/گوگل، مارک زاکربرگ از فیسبوک، لاری الیسون از اوراکل، همراه با بسیاری دیگر در حال سرمایهگذاری در زمینه بیوتکنولوژی ضد پیری برای معکوس کردن پیری هستند. گوگل در سال 2013 Calico (شرکت زندگی کالیفرنیا) را برای «حل مرگ» ایجاد کرد.
مایکروسافت در سال 2016 اعلام کرد که ظرف ده سال سرطان را درمان میکند. مارک زاکربرگ و همسرش، پریسیلا چان، گفتند که تقریباً تمام ثروت خود را برای درمان و پیشگیری از همه بیماریها در یک نسل اهدا خواهند کرد. جف بزوس آزمایشگاه Altos را با میلیاردرهای دیگر در سال 2021 راهاندازی کرد تا فناوریهای برنامهریزی مجدد سلولی را برای درمانهای جوانسازی پیش ببرد.
بنیانگذاری آزمایشگاه Altos در واقع توسط میلیاردر روسیالاصل، یوری میلنر، آغاز شد و پس از آن چندین میلیون سرمایهگذاری دیگر در اروپا و کشورهای ثروتمند عربی صورت گرفته و اکنون نیز در شرق آسیا انجام میشود. ما میتوانیم نمونههای بسیار دیگری را اضافه کنیم و هر روز شاهد موارد بیشتری خواهیم بود، زیرا پیشرفتها متوقف نمیشوند.
برخی از بهترین دانشمندان جهان آشکارا روی فناوریهای جوانسازی کار میکنند. یک نمونه شناختهشده، ژنتیکدان، مهندس مولکولی و شیمیدان آمریکایی، جورج چرچ، استاد ژنتیک در دانشکده پزشکی هاروارد، و استاد علوم و فناوری بهداشت در هاروارد و MIT است. او در هر دو زمینه آکادمیک و تجاری فعال است (زیرا لازم است این ایدههای مرگ و زندگی از دانشگاه به صنعت منتقل شود). چرچ که یکی از پیشگامان «پروژه تعیین توالی ژنوم انسان» بود و هماکنون پیشرو در ژنومیک شخصی و زیستشناسی مصنوعی به شمار میرود، اخیراً گفته است:
در سالهای اخیر، پیشرفتهای علمی چشمگیری در زمینه جوانسازی و افزایش طول عمر صورت گرفته است. انتظار میرود که در یکی دو سال آینده، نخستین آزمایشهای مرتبط با جوانسازی بر روی سگها انجام شود. اگر این آزمایشها موفقیتآمیز باشند، آزمایشهای انسانی نیز ظرف دو سال آغاز میشود و تا هشت سال بعد به نتایج نهایی خواهد رسید. این دستاوردها میتواند چرخهای مثبت از بازخوردهای علمی و فناوری ایجاد کند.
نکته قابل توجه این است که در هیچیک از اصول علمی مانند زیستشناسی، شیمی و فیزیک، الزام و ضرورتی برای پیری و مرگ مشاهده نمیشود. ریچارد فاینمن، فیزیکدان برجسته و برنده نوبل، در سخنرانیای با عنوان «نقش فرهنگ علمی در جامعه مدرن»، این موضوع را مطرح کرد:
«یکی از شگفتآورترین مسائل این است که در علوم زیستی، هیچ الزامی برای مرگ وجود ندارد. اگر بخواهیم حرکت دائمی را بررسی کنیم، قوانین فیزیک نشان دادهاند که این حرکت یا کاملاً ناممکن است یا قوانین اشتباه هستند. اما در زیستشناسی تاکنون دلیلی اجتنابناپذیر برای مرگ کشف نشده است. این امر به من میگوید که مرگ حتمی نیست و تنها مسئله زمان است تا زیستشناسان، آنچه که مانع طول عمر میشود را شناسایی و درمان کنند.»
در سالهای اخیر، مقالات علمی بسیاری درباره فناوریهای نوین در زمینه جوانسازی منتشر شده است. از جمله این نشریات میتوان به مجله Aging اشاره کرد که در سال 2009 نخستین شماره خود را منتشر نمود. در اولین مقاله این شماره، سه دانشمند برجسته، میخائیل وی. بلاگوسکلون (روسی-آمریکایی)، جودیت کامپیسی (آمریکایی) و دیوید سینکلر (استرالیایی) مقالهای با عنوان «پیری: گذشته، حال و آینده» ارائه دادند. آنها در این مقاله پیشرفتهای جوانسازی را به تصویر کشیده و به نقل از آیزاک آسیموف، نویسندهی برجسته، به این واقعیت اشاره کردند:
«آسیموف در دهه 1950 تمدنی را تصور کرد که میتواند به کهکشانها سفر کند، اما حتی در این تصور، افراد ۷۰ ساله همچنان به عنوان سالخورده و در شرف مرگ دیده میشوند. حتی در جسورانهترین داستانهای علمی تخیلی، سرعت پیری کاهش نمییابد. با این حال، با توجه به سرعت کنونی کشفیات علمی در حوزه پیری، ممکن است این دستاورد در طول عمر ما به واقعیت بپیوندد و علم از تخیل پیشی بگیرد.»
گذشته
در گذشته، زمانی که آگوست وایزمن زندگی را به دو دستهی سلولهای سوماتیک فانی و سلولهای زایا (جنسی) نامیرا تقسیم کرد، سلولهای سوماتیک به عنوان سلولهای یکبار مصرف شناخته شدند. او در نوشتههای خود در سال 1889 اظهار داشت که «سرشت فاسد شدنی و آسیبپذیر سلولهای سوماتیک دلیلی است بر اینکه طبیعت هیچ تلاشی برای اعطای زندگی نامحدود به این بخش از موجودات زنده نکرده است.»
امروز
امروز، نخستین غربالگری موفق برای یافتن ژنهایی که پیری را به تأخیر میاندازند، در اواسط دهه 1980 انجام شد. باوجود اعتقاد عمومی که ژنهایی کنترلکننده پیری وجود ندارند، کلاس 1 از غربالگری جهشزایی بر روی نماتد C. elegans با عمر طولانی، به کشف نامزدهایی منجر شد؛ از جمله ژنی به نام Age-1 که توسط جانسون و همکارانش شناسایی شد. سپس، در سال 1993، کنیون و همکارانش با غربالگری این نماتدها دریافتند که جهش در ژن Daf-2 میتواند طول عمر C. elegans را در مقایسه با نمونههای طبیعی بیش از دو برابر افزایش دهد. جالب اینکه، ژن Daf-2 پیشتر بهعنوان تنظیمکننده تشکیل حالت داوئر شناخته شده بود؛ حالتی که در آن لارو به دلیل ازدحام و گرسنگی در یک وضعیت رشد متوقف شده قرار میگیرد.
کنیون و همکارانش نشان دادند که طول عمر بیشتر در حالت داوئر ناشی از یک مکانیسم تنظیمشده برای افزایش عمر است. این کشف به عنوان نقطه ورودی برای درک چگونگی افزایش طول عمر محسوب میشود.
ویراستاران نگاهی گذرا به تاریخچهی اولیهی مطالعه پیری میاندازند و آغازهای علمی در اواخر قرن نوزدهم و پیشرفتهای چشمگیر در قرن بیستم، بهویژه در دو دهه اخیر را بازگو میکنند. در واقع، تنها در دهه 1980 بود که ژنهایی مرتبط با پیری سلولی در کرمهای نماتد کوچک، C. elegans، شناسایی شدند. از آن زمان تاکنون، درک بیشتری از فرایند پیری، چگونگی وقوع آن، و حتی راههای احتمالی معکوس کردن آن به دست آمده است.
با این حال، اینکه چنین مفهوماتی وجود دارند، به این معنا نیست که ما دقیقاً میدانیم چگونه آنها را عملی کنیم. هنوز هم مسیر طولانی برای شناخت کامل وجود دارد؛ به همین دلیل است که آزمایشهای متعددی با درمانهای مختلف و بر روی انواع گوناگون ارگانیسمها انجام میشود تا درک بهتری از عوامل مؤثر و کارآمد به دست آوریم. این فرآیند آسان نیست و احتمالاً پیچیدهتر از آن است که تصور میشود، اما شواهد نشان میدهد که این کار امکانپذیر است. امروز دیگر سوال این نیست که آیا جوانسازی انسان ممکن است یا خیر، بلکه مسئله این است که چه زمانی میتوان اولین درمانهای علمی برای آن را توسعه داد و به مرحلهی تجاریسازی رساند.
ما نه کرم هستیم و نه موش، بنابراین بسیاری از یافتهها در این موجودات به طور مستقیم برای انسان قابلاجرا نیستند. با این حال، آنها چندین مسیر احتمالی را نمایان میکنند که، بهلطف پیشرفتهایی مانند دادههای بزرگ و هوش مصنوعی، به ما کمک میکنند سریعتر به درمانهای بالقوهی پیری انسان دست یابیم.
بلاگوسکلون، کامپیسی و سینکلر با نگاهی به گذشته و حال، تلاش میکنند تصویری از آیندهی محتمل این حوزه ارائه دهند و به برخی از درمانهای احتمالی پیری و بیماریهای مرتبط با افزایش سن اشاره میکنند. در این کتاب مقدماتی، که برای مخاطبان عمومی نوشته شده است، نیازی به دانستن جزئیات پیچیده یا اصطلاحاتی همچون DNA، AMPK، RNA، FOXO، IGF، mTOR، NAD، PI-3K، CR و TOR نیست. اما، آنچه در اینجا آمده، مروری کلی بر اکتشافات بزرگ امروز و فردا است، همانطور که نویسندگان نیز در مقالهی خود اشاره کردهاند.
آینده
جالب و هیجانانگیز است که بدانیم پیری تا حدی توسط مسیرهای سیگنالدهی قابل کنترل است و امکان دستکاری دارویی آنها وجود دارد. امروزه، نمونههای اولیه داروهای ضد پیری در دسترس قرار گرفتهاند که برای درمان بیماریهای مرتبط با افزایش سن به کار میروند و انتظار میرود روند پیری را نیز کندتر کنند. تعدیلکنندههای سیرتوئینها شناسایی شدهاند که میتوانند رفتار محدودیت کالری (CR) را تقلید کنند و بیماریهای مرتبط با سن را کاهش دهند. مسیر TOR یکی دیگر از اهداف درمانی است که به عنوان هدف راپامایسین در مخمر شناخته شده و به عنوان یک داروی بالینی با دوز بالا و قابل تحمل به مدت چندین سال مصرف میشود. راپامایسین برای درمان بسیاری از بیماریهای مرتبط با سن پتانسیل دارد و متفورمین، یک داروی ضد دیابت که بر مسیر AMPK اثر دارد و در مسیر TOR عمل میکند، میتواند پیری را به تاخیر بیندازد و طول عمر را در موشها افزایش دهد.
تغییر نگرش اخیر در تحقیقات پیری که مسیرهای سیگنالینگ را در مرحله اول قرار داده است (مسیرهای محرک رشد، پاسخهای آسیب DNA، سیرتوئینها)، ثابت کرده که پیری قابل تنظیم و حتی مهار دارویی است. انتشار مجله سالمندی (Impact Journal on Aging یا Impact Aging) در زمان بسیار مناسبی آغاز شده است، چرا که این مجله بر پیریشناسی نوین متمرکز است. پیشرفتهای اخیر در پیریشناسی از همگرایی رشتههای مختلفی همچون ژنتیک و توسعهی ارگانیسمها، انتقال سیگنال و کنترل چرخه سلولی، زیستشناسی سلولهای سرطانی و واکنشهای آسیب DNA، داروسازی و بسیاری از بیماریهای مرتبط با سن ناشی میشود.
این مجله به بررسی مسیرهای سیگنالدهی (نظیر مسیرهای فعالشده با IGF و انسولین، مسیرهای فعالشده توسط میتوژن و استرس، پاسخ آسیب DNA، FOXO، Sirtuins، PI-3K، AMPK، mTOR) در سلامت و بیماری میپردازد. موضوعات شامل زیستشناسی سلولی و مولکولی، متابولیسم سلولی، پیری سلولی، اتوفاژی، انکوژنها و ژنهای سرکوبکننده تومور، سرطانزایی، سلولهای بنیادی، فارماکولوژی و عوامل ضد پیری، مدلهای حیوانی، و بیماریهای مرتبط با افزایش سن مانند سرطان، پارکینسون، دیابت نوع دوم، آترواسکلروز، و دژنراسیون ماکولا است که نشانههای بارز پیری به شمار میروند. این مجله همچنین به بررسی امکانات و محدودیتهای علم نوین پیریشناسی پرداخته و آرزوی دیرینه بشر برای درمان یا به تأخیر انداختن بیماریهای پیری با داروهایی که بر روند کلی پیری تأثیر میگذارند و بهطور بالقوه طول عمر سالم را افزایش میدهند، را دنبال میکند.
در سال 2009، زمانی که این مقاله منتشر شد، فناوری CRISPR که اکنون بهعنوان یکی از پیشرفتهترین ابزارهای ژنتیکی شناخته میشود، هنوز در مراحل اولیه قرار داشت و درک چندانی از آن وجود نداشت. اگرچه کشف CRISPR به اواخر دهه 1980 بازمیگردد، اما کاربردهای عملی آن تا اوایل دهه 2010 توسعه نیافت. در این زمان، توالی ژنوم انسان در سال 2003 بهطور رسمی تکمیل شده بود و شبیهسازی گوسفند دالی و دستاوردهای سلولهای پرتوان القایی (iPS) در سال 2006 اتفاق افتاده بود، اما اولین درمانها با استفاده از این فناوریها تا دهه 2010 به ظهور نرسیدند. در این دوره، مجله پیری نیز با انتشار اولین شماره خود در سال 2009، در کمتر از یک دهه شاهد تحولات چشمگیری بود و پیشبینی میشود که در دهه آینده این پیشرفتها بهطور فزایندهای شتاب گیرند. با این روند، انتظار میرود که ظرف چند سال آینده، شاهد پیشرفتهایی باشیم که نیاز به بازنویسی چندین بخش از این کتاب به وجود آید.
در کنار مجله پیری، مجله دیگری به نام «Rejuvenation Research» که در سال 1998 تحت نظارت دانشمند بریتانیایی، Aubrey de Grey، راهاندازی شد، نیز به بررسی دستاوردهای بزرگ در حوزه جوانسازی و تحقیقات مرتبط میپردازد. طی دو دهه از آغاز به کار این مجله، شاهد پیشرفتهای بزرگی بودهایم و پیشبینی میشود که این روند همچنان با سرعت تصاعدی ادامه یابد.
این کتاب همچنین دارای ضمیمهای با یک گاهشمار جامع است که به بررسی سیر سریع پیشرفتها در درک حیات روی زمین میپردازد و به پیشبینی احتمالات آینده نیز کمک میکند. این گاهشمار، با تکیه بر دیدگاههای نویسندگان و آیندهپژوهانی نظیر ری کورزویل، به بررسی پیشرفتهای تصاعدی دهههای آینده میپردازد که به عقیده کارشناسان، با سرعتی باورنکردنی در حال نزدیک شدن هستند.
در این کتاب پیشتر نظراتی در مورد مرگ و پیری مطرح کردیم و در بخشهای بعدی نیز دیدگاههای بیشتری ارائه خواهیم داد. اگر بپذیریم که پیشرفتهای علمی امکان افزایش عمر انسان را فراهم میکنند، باید به این پرسش بپردازیم که آیا این افزایش طول عمر از نظر اخلاقی درست است یا خیر. دیدگاه ما این است که نه تنها چنین کاری اخلاقی است، بلکه وظیفهای اخلاقی نیز بر عهده ما قرار میدهد.
با این حال، هنوز برخی افراد تأثیرگذار، مانند بیل گیتس، به اهمیت درمان پیری متقاعد نشدهاند. گیتس، در یکی از جلسات عمومی در وبسایت Reddit، در پاسخ به پرسشی درباره افزایش طول عمر و جاودانگی، گفت: «در حالی که هنوز با بیماریهایی مانند مالاریا و سل مواجه هستیم، به نظر میرسد که افراد ثروتمند هزینههایی صرف میکنند تا عمر طولانیتری داشته باشند. با اینکه اعتراف میکنم بهتر است بیشتر عمر کنم.»
این نوع انتقاد حتی در خصوص دیگر پژوهشهای پزشکی، مانند تحقیقاتی که بر درمان سرطان یا بیماریهای قلبی تمرکز دارند، نیز میتواند مطرح شود. چرا که درمان این بیماریها نیز میتواند منجر به افزایش عمر شود. اما در حالی که هنوز مردم در اثر بیماریهای قابل پیشگیری نظیر مالاریا و سل جان خود را از دست میدهند، سرمایهگذاری هنگفت برای یافتن درمان سرطان و بیماریهای قلبی شاید در نظر برخی اولویت نادرستی باشد، به ویژه اگر هدف اصلی صرف بودجه برای نجات جانهای بیشتری باشد. این مسأله، بحث پیچیدهای در اخلاق پزشکی و اولویتبندی منابع را نشان میدهد.
این سوال که آیا بهتر نیست تحقیقات پیرامون سرطان را کنار بگذاریم و به جای آن بودجه بیشتری برای توزیع پشهبندها در مناطق دچار مالاریا اختصاص دهیم، از دیدگاهی سطحی ناشی میشود. پاسخ ساده نیست و نشان میدهد که مسائل پیچیدهتر از یک انتخاب سیاه و سفید هستند.
در واقع، علت اصلی مرگ و میر جهانی نه بیماریهایی مانند مالاریا و سل، بلکه پیری و بیماریهای مرتبط با آن است. بنابراین، دستیابی به موفقیت در پروژههای جوانسازی میتواند به شکلی بسیار فراگیرتر به کاهش مرگ و میر کمک کند. هدف قرار دادن روند پیری از خودشیفتگی یا خودمحوری نیست، بلکه اقدامی است که میتواند اثرات عمیقی بر زندگی تمامی انسانها، حتی در فقیرترین جوامع داشته باشد؛ چرا که این جوامع نیز از پیامدهای پیری و بیماریهای ناشی از آن رنج میبرند.
پیری بزرگترین عامل رنج و بیماری در جهان است که منجر به مرگ و ناتوانی میلیونها نفر میشود. هر روز، حدود ۱۵۰,۰۰۰ نفر در سراسر جهان جان خود را از دست میدهند که دو سوم این موارد به علت بیماریهای مرتبط با افزایش سن رخ میدهد. در کشورهای توسعهیافته، این آمار به طرز چشمگیری افزایش مییابد و حدود ۹۰ درصد از مردم به علت بیماریهایی چون اختلالات نورودژنراتیو، بیماریهای قلبیعروقی و سرطان جان خود را از دست میدهند.
پیری واقعیتی تراژیک است که هیچ تراژدی دیگری را نمیتوان به سادگی با آن مقایسه کرد. توجه به این موضوع میتواند نهتنها باعث طولانیتر شدن زندگی، بلکه بهبود کیفیت زندگی همه انسانها در سرتاسر جهان شود.
تعداد افرادی که روزانه در جهان به دلیل پیری و عوارض مرتبط با آن جان خود را از دست میدهند، بهمراتب بیشتر از سایر عوامل مرگ است و حتی دو برابر بیشتر از تلفات ناشی از مواردی چون مالاریا، ایدز، سل، تصادفات، جنگ، قحطی و دیگر بلایا. پیری، با تمام تاثیرات منفی خود، پدیدهای بیرحم است و نباید اجازه داد که این درد و رنج برای انسانها اتفاق بیفتد. نیاز چندانی به استدلالهای اخلاقی پیچیده برای مقابله با پیری وجود ندارد. کافی است بدانیم که نادیده گرفتن این مسئله و رها کردن انسانها در چنگال این رنج، عملی غیرانسانی و ناپسند است.
هدف من از کار بر روی درمان پیری، نجات جان انسانها و کاهش درد و رنج آنهاست. من معتقدم که مقابله با پیری و یافتن راههایی برای بهبود کیفیت زندگی در دوران کهنسالی، یکی از ارزشمندترین فعالیتهایی است که هر فردی میتواند برای کمک به بشریت انجام دهد. با توجه به این که روزانه بیش از ۱۰۰,۰۰۰ نفر به دلایلی میمیرند که افراد جوان از آنها در امان هستند، تمرکز بر روی درمان پیری میتواند مؤثرترین راه برای نجات تعداد بیشتری از انسانها باشد.
در حقیقت، مرگ ناشی از پیری، بزرگترین دشمن بشریت است و همواره نیز بدترین تهدید علیه زندگی بوده است. خوشبختانه، با پیشرفت علم و کاهش مرگومیر ناشی از بیماریهای عفونی و جنگها، امروز تمرکز بیشتری بر روی رفع این دشمن مشترک بشریت یعنی پیری و بیماریهای مرتبط با آن ممکن است. این مشکل واقعی جهان امروز است و نیاز به اتحاد بشریت برای مبارزه با آن به مراتب مهمتر از مشکلاتی چون اختلافات قومی، مذهبی، فرهنگی، جنگها، و حتی مسائل زیستمحیطی دارد.
بدون شک، پیری و بیماریهای مرتبط با آن، بزرگترین دشمن بشر است، و رنجهایی که از این پدیده بر افراد، خانوادهها و کل جامعه تحمیل میشود، بیحد و اندازه است. این رنجها در مقایسه با هر تراژدی دیگری، بهمراتب عظیمتر و عمیقتر هستند. بسیاری از ادیان، زندگی را مقدس دانسته و آن را به عنوان اولین و اساسیترین حق بشری برشمردهاند، چرا که بدون زندگی، هیچ حق یا تکلیف دیگری ارزش واقعی نخواهد داشت.
حق حیات، حقی اساسی و بنیادین است که به هر فرد اعطا شده و محافظ زندگی ما در برابر دیگران است. این حق نه تنها در اعلامیه جهانی حقوق بشر بلکه بهطور صریح در اکثر قوانین پیشرفته نیز به رسمیت شناخته شده است. از دیدگاه حقوقی، حق حیات بدون تردید مهمترین حق انسانی است، زیرا این حق به سایر حقوق معنا و ارزش میبخشد. در نبود زندگی، حقوقی مانند مالکیت، دین، فرهنگ و سایر امور برای افراد مرده بیمعنی خواهد بود.
این حقوق به عنوان حقوق مدنی و جزو نسل اول حقوق بشر شناخته میشود و در معاهدات بینالمللی متعددی به رسمیت شناخته شده است. از جمله این اسناد میتوان به «میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی»، «کنوانسیون حقوق کودک» و «کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت» اشاره کرد.
نسلکشی، کنوانسیون بینالمللی رفع همه اشکال تبعیض نژادی و کنوانسیون علیه شکنجه و سایر رفتارها یا مجازاتهای ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز، همگی بهخوبی بر اهمیت حق حیات تأکید میکنند. حق حیات بهطور مشخص در ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر به وضوح ذکر شده است که بیان میدارد: «هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.»
در این راستا، در بخشی از افسانه «اژدهای ستمگر»، پیری انسان بهعنوان اژدهای ظالمی توصیف میشود که هر روز هزاران زندگی را بلعیده و نظام اجتماعی ما با سرمایهگذاریهای هنگفت و تطبیق روانشناسیمان با این فاجعه، خود را با این مرگ و میر سازگار کرده است. این افسانه در سال 2005 توسط نیک بوستروم، فیلسوف علم و مدیر مؤسسه آینده بشریت در دانشگاه آکسفورد، نوشته شده است. بوستروم همچنین یکی از بنیانگذاران انجمن جهانی فراانسانی (که اکنون بهعنوان انسانیت+ شناخته میشود) است.
در حالی که پیری و مرگ بهعنوان یک واقعیت اجتنابناپذیر در زندگی بشری به نظر میرسند، باید به این نکته توجه کنیم که امکان علمی برای جاودانگی فیزیکی وجود دارد و دفاع اخلاقی از این امر بزرگترین چالش بشریت به شمار میرود. در فصلهای آینده، به بررسی این چالش و راهحلهای ممکن خواهیم پرداخت و در خواهیم یافت که چگونه میتوان با اتخاذ رویکردهای نوین در علم و فناوری، بر این دشواریها غلبه کرد.
رویای جاودانگی از زمان ظهور اولین انسان هوشمند، همواره خواستنیترین آرزوی بشریت بوده است. با این حال، ما تا به امروز هرگز فناوری لازم برای تحقق این رویای جاودانه را نداشتهایم. حتی کودکان نیز بهخوبی میدانند که پیری بد است و مرگ وحشتناکترین ضایعهای است که ممکن است برای کسی و خانوادهاش رخ دهد.
نویسنده بلاروسی-آمریکایی، گنادی استولیاروف دوم، رئیس حزب فراانسانی در ایالات متحده، در سال 2013 کتابی برای کودکان با عنوان «مرگ اشتباه است» نوشت که در آن به بیان دیدگاههای خود در مورد مرگ و پیری میپردازد. او در مقدمه کتاب مینویسد:
«این کتابی است که در کودکی دوست داشتم داشته باشم، اما نشد. اکنون که آن را دارید، میتوانید در کمتر از یک ساعت چیزهایی را که سالها طول کشید تا آن را یاد بگیرم، به صورت تکهتکه کشف کنید. در عوض میتوانید آن سالها را صرف مبارزه با بزرگترین دشمن همه ما کنید: مرگ.»
استولیاروف به گفتوگویی که در کودکی با مادرش داشت، ادامه میدهد. مادرش به او توضیح میدهد که بالاخره مردم «میمیرند.» پسر جوان با تعجب از مادرش میپرسد:
«بمیری؟ معنی آن چیست؟»
مادرش پاسخ میدهد: «یعنی آنها دیگر وجود ندارند. آنها دیگر آنجا نیستند.»
پسر ادامه میدهد: «اما چرا آنها میمیرند؟ آیا آنها کار بدی انجام میدهند تا سزاوار آن باشند؟»
مادرش میگوید: «نه، برای همه پیش میآید. مردم پیر میشوند و بعد میمیرند.»
در اینجا پسر جوان با هیجان فریاد میزند: «ولی این اشتباه است! مردم نباید بمیرند!»
این دیالوگ نشاندهندهی احساسات عمیق انسان نسبت به مرگ و پیری است و بیانگر این واقعیت است که از نگاه بسیاری، زندگی و ادامهی آن حق طبیعی هر انسان است. این احساسات و خواستهها، ما را به سمت جستجوی راهحلهایی برای غلبه بر پیری و مرگ سوق میدهد و نشان میدهد که تلاش برای جاودانگی نه تنها یک آرزوی فردی، بلکه یک خواستهی جمعی برای بشریت است.
خوشبختانه، فرزندان نسل حاضر میتوانند به نسل اول انسانهای جاودانه (یا فناناپذیر) تعلق داشته باشند. اگر به پیشرفت تصاعدی خود ادامه دهیم، ممکن است به زودی اولین درمانهای جوانسازی انسان را شاهد باشیم؛ و هرچه زودتر، بهتر. همانطور که مای وست، بازیگر، خواننده، کمدین، فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس آمریکایی، گفت: «شما هرگز برای جوان شدن آنقدر پیر نیستید!»
باید آگاه باشیم که بین آخرین نسل فانی و اولین نسل جاودانه زندگی میکنیم. کجا میخواهید باشید؟ مهم نیست اکنون چند سال دارید؛ توصیه میکنیم به این انقلاب علیه پیری و مرگ بپیوندید. همانطور که در کتب مقدس، بخش اول قرنتیان 15:26 آمده است:
«آخرین دشمنی که بایستی نابود شود، مرگ است.»
»زندگی برای زنده ماندن به وجود آمده است.«
«همه انسانها ذاتاً تمایل به دانستن دارند.»
– ارسطو، حدود 350 پیش از میلاد.
«زندگی تو یک معجزه است.»
– ویلیام شکسپیر، 1608
«درک همه حقایق پس از کشف آسان است. نکته این است که آنها را کشف کنید.»
– گالیلئو گالیله، 1632
آیا جاودانگی زیستی امکانپذیر است؟
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، موجودات مختلفی وجود دارند که اساساً پیر نمیشوند، یعنی موجوداتی که پیری ناچیزی دارند. ما همچنین میتوانیم سلولهای زایا را «بهترین» سلولهای بدنمان در نظر بگیریم زیرا پیر نمیشوند. ما همچنین نشان دادهایم که «بدترین» سلولهای بدن ما (سلولهای سرطانی) نیز پیر نمیشوند. بنابراین، نباید این سؤال مطرح شود که آیا جاودانگی زیستی امکانپذیر است، زیرا در حال حاضر چنین است. همانطور که قبلاً بحث کردیم، سؤال باید این باشد که چه زمانی میتوان از پیری در انسان جلوگیری کرد.
مایکل رز، زیستشناس آمریکایی از دانشگاه کالیفرنیا، ایروین، متخصص در نظریههای پیری، در مقالهاش «فتح علمی مرگ» توضیح میدهد که چگونه «جاودانگی زیستی» ممکن است. آیا پیری جهانی است؟ واضح است که نه. اگر همه چیز پیر میشد، ادامه بقای سلولهای مسئول تولید اسپرم و تخمک ما (سلولهای زایا) در طول میلیونها سال غیرممکن میشد.
بیشتر موزی که در طول زندگی خود خوردهاید از کلونهای جاودانه تولید شده در مزارع میآید. حتی در موجوداتی مانند پستانداران که دارای رگ زایشی هستند که خیلی زود از بقیه بدن جدا میشوند، بقا و تکثیر سلولهای مسئول تولید گامت (سلولهای زاینده) برای صدها میلیون سال ادامه داشته است و زندگی میتواند به طور نامحدود ادامه یابد.
اما حتی اگر زندگی بتواند به طور نامحدود خود را تکثیر کند، آیا موجوداتی وجود دارند که پیر نشوند و جاودانه باشند؟ من باید در مورد مرگ یک نکته واضح بگویم: این درست نیست که پیری برای کشتن ارگانیسمهای نگهداری شده در آزمایشگاه لازم است. نشان دادن اینکه یک گونه در آزمایشگاه میمیرد، با نشان دادن اینکه جاودانگی در آن گونه اتفاق نمیافتد یکسان نیست. حوادث مکانیکی در آزمایشگاه باعث مرگ بسیاری از گیاهان، جانوران و موجودات میکروسکوپی میشود. جهشهای مرگبار میتوانند در هر سن یا زمانی باعث مرگ شوند. همچنین غیرممکن است که موجودات زنده را به طور نامحدود عاری از همه بیماریها نگه دارید. رهایی از پیری به معنای فقدان کامل مرگ نیست. «جاودانههای» بیولوژیکی اغلب میمیرند، نه به دلیل یک فرآیند سیستماتیک، درونزا و غیرقابل اجتناب از خود تخریبی. مرگ، پیری نیست و جاودانگی زیستی، رهایی از مرگ نیست.
در عوض، نشان دادن جاودانگی مستلزم این است که در فرایند بقا و تولیدمثل، پیرشدن وجود نداشته باشد.
موارد زیادی وجود دارد که چنین الگوهایی در میان گیاهان و حیوانات ساده مانند شقایقهای دریایی دیده میشود. اما بهترین دادههای کمی که برای من شناخته شده است توسط مارتینز جمعآوری شده، که میزان مرگ و میر را در هایدرا، جانور آبزی که در گذشته جزء اصلی زیستشناسی دبیرستان بود، مطالعه کرد. مارتینز دریافت که هایدرا هیچ کاهش قابل توجهی در میزان بقا در دورههای بسیار طولانی نشان نداد. با وجود اینکه آنها در نهایت مردند، اما هیچ الگویی که نشاندهنده پیری باشد را از خود بروز ندادند. دانشمندان دیگر دادههای قابل مقایسهای از حیوانات کوچک جمعآوری کردهاند. برخی از گونهها جاودانه بودند و برخی نه و اکثر گونههای جاودانه بدون جنسیت تکثیر میشدند.
همچنین، با توجه به جاودانگی تکاملی اشکال گوناگون حیات، استناد به قوانین ترمودینامیک بهعنوان محدودیتهای حیات به وضوح نادرست است. در هر صورت، چنین برداشتی بسیار سادهانگارانه بود، زیرا این قوانین فقط برای سیستمهای بسته اعمال میشوند. زندگی روی زمین یک سیستم بسته نیست و زمین انرژی فراوانی از خورشید دریافت میکند.
بنابراین، برخی از عمیقترین پیشداوریهای زیستشناسان حرفهای در مورد جاودانگی قطعاً نادرست هستند. پیری جهانی نیست و موجوداتی وجود دارند که از نظر بیولوژیکی جاودانه هستند. مایکل رز یکی از پیشگامان تحقیقات طول عمر با مگس سرکه ملانوگاستر است که توانسته چهار بار طول عمر آنها را افزایش دهد. در سال 1991، رز کتاب خود را به نام «بیولوژی تکاملی پیری» منتشر کرد که در آن فرضیهای ارائه میدهد که پیری توسط ژنهایی ایجاد میشود که دو اثر دارند، یکی در اوایل زندگی و دیگری خیلی دیرتر.
ژنها به دلیل مزایایی که در جوانی دارند، توسط انتخاب طبیعی مورد توجه قرار میگیرند و عوارض جانبی پیری خیلی دیرتر ظاهر میشوند. مایکل رز همچنین استدلال میکند که پیری را میتوان در مراحل بعدی زندگی متوقف کرد، همانطور که او از طریق آزمایشهای خود نشان داده است که میتواند عمر مگس سرکه را چهار برابر افزایش دهد.
مانند رز، ما فکر میکنیم که پیری را میتوان کند، متوقف و حتی معکوس کرد. در حال حاضر، شواهدی در مورد موجودات دیگر وجود دارد و اکنون مسئله چگونگی دستیابی به این امر در مورد انسان مطرح است. زمان حرکت از تئوری به عمل فرا رسیده است.
پیری چیست؟
«دلایل عمر طولانی برخی از حیوانات و عمر کوتاه برخی دیگر و بهطور کلی، علل طول عمر و کوتاهی زندگی را میتوان با تحقیق و بررسی درک کرد.»
ارسطو، 350 ق.م.
«پیری یک بیماری است که باید مانند سایر بیماریها درمان شود.»
الی متچنیکوف
«پیری طبیعی نیست.»
ماریا بلاسکو، 2016
«پیری پدیدهای قابل تغییر است که ما میتوانیم آن را دستکاری کنیم.»
خوان کارلوس ایزپیسا بلمونته، 2016
«پیری یک بیماری است، شایعترین بیماری که باید با جدیت درمان شود.»
دیوید سینکلر، 2019
مطالعه علمی پیری نسبتاً جدید است و حتی جدیدتر از آن مطالعه علمی جوانسازی است. با کمی اغراق میتوان گفت که علم مدرن پیری تنها چند دهه قدمت دارد و علم مدرن جوانسازی تنها چند سال قدمت دارد. هر دو تحقیق ابتدا با نمونههای جانوری آغاز شدهاند تا بتوانند در زمان مناسب بر روی انسانها آزمایش شوند. خوشبختانه، افراد بیشتری در داخل و خارج از جامعه علمی متوجه میشوند که به زودی درمانهای علمی برای کند کردن پیری، معکوس کردن و شروع جوانسازی در انسانها در دسترس خواهند بود.
در قرن چهارم قبل از میلاد، ارسطو فیلسوف یونانی یکی از اولین کسانی بود که مطالعه علمی پیری را در گیاهان و حیوانات مطرح کرد.
در قرن دوم پس از میلاد، جالینوس، پزشک یونانی، پیشنهاد کرد که پیری با تغییر و زوال بدن از سنین پایین آغاز میشود. در قرن سیزدهم، فیلسوف و راهب انگلیسی، راجر بیکن، نظریه «ساییدگی و پارگی» را مطرح کرد. در قرن نوزدهم، ایدههای طبیعتشناس انگلیسی، چارلز داروین، در را به روی نظریههای تکاملی پیری و همچنین بحثهای بزرگی درباره پیری برنامهریزیشده در مقابل پیری برنامهریزینشده باز کرد.
اشکال پیری: پیری بیشتر و عدم پیری
همانطور که در فصل اول کتاب دیدیم، موجوداتی وجود دارند که پیر نمیشوند و حتی در خود بدن انسان، سلولهایی وجود دارند که پیر نمیشوند. همچنین، سایر موجودات توانایی بازسازی کامل هر قسمت از بدن خود، از جمله مغز، را دارند. به عبارت دیگر، پیری را نمیتوان یک فرآیند واحد و یکسان در نظر گرفت، زیرا برخی از اشکال زندگی هستند که پیر نمیشوند و برخی دیگر که پیری ناچیزی از خود نشان میدهند.
امروزه ما همچنین میدانیم که موجوداتی از یک گونه وجود دارند که بسته به نوع تولید مثل ممکن است پیر شوند یا نشوند. به طور کلی، تولیدمثل غیرجنسی مستعد پیری نیست، در حالی که تولیدمثل جنسی مستعد پیری است، حتی در افراد هرمافرودیت از همان گونه.
علاوه بر این، تفاوتهایی در میزان پیری بین افراد یک گونه و بین موجودات ماده، نر یا هرمافرودیت وجود دارد. جنس ماده در برخی از گونهها امید به زندگی متفاوتی نسبت به نرها دارد و همین امر در گونههایی با ارگانیسمهای هرمافرودیت نیز مشاهده میشود. همچنین، تفاوتهای قابل توجهی بین پیری اعضای کلونیهای حشرات اجتماعی وجود دارد، مانند تفاوت زیاد بین امید به زندگی ملکه زنبورها و زنبورهای کارگر.
شرایط محیطی نیز تا حد زیادی بر امید به زندگی تأثیر میگذارد و این موضوع عمدتاً در گونههایی مانند حشرات و بیمهرگان که دمای بدن خود را کنترل نمیکنند، دیده میشود. به عنوان مثال، تغییرات در سطح دما و مقدار غذا میتواند تأثیر زیادی بر طول عمر کرمها و مگسها بگذارد. کاهش دما و محدودیت کالری باعث افزایش طول عمر چندین گونه میشود.
چندین ژن پیدا شده است که بخشی از فرآیند پیری را کنترل میکنند، مانند کشف ژنهایی به نامهای age-1 و daf-2 در کرمهای C. elegans و ژنهای FOXO در مگسهای Drosophila melanogaster. این ژنها و ژنهای مشابهی که بعداً کشف شدند، دارای برخی همسانها در پستانداران هستند؛ بنابراین درک نحوه عملکرد آنها برای کنترل پیری انسان ضروری است، زیرا امروزه میدانیم که پیری میتواند به صورت ژنتیکی باشد.
همه میدانند که موجوداتی با عمرهای متفاوت وجود دارند، اگرچه زمان یک مفهوم نسبی است. در یک سوی این طیف، برخی از حشرات بدوی مانند حشرات زودگذر داریم که تنها یک روز یا کمتر در شکل بالغ خود زندگی میکنند. در سوی دیگر، انسانها و برخی گونهها قرار دارند که میتوانند یک قرن یا بیشتر زندگی کنند و پیری ناچیزی را تجربه کنند. همچنین، ما امروزه میدانیم که اشکالی از زندگی وجود دارند که قرنها و حتی هزارهها زنده ماندهاند و حد بالقوه عمر طولانی آنها هنوز مشخص نیست.
همانطور که ارسطو قرنها پیش مشاهده کرد، گیاهان و حیوانات نیز به طور متفاوتی پیر میشوند. سلولهای حیوانی و سلولهای گیاهی تفاوتهای بزرگی دارند که بر مدلهای پیری یا حتی پیری ناچیز برای برخی گونهها، مانند «گیاهان چند ساله» (مانند سکویا) تأثیر میگذارد. بهعنوان مثال، باکتریها، بادامکهای هسته سخت و قارچها بسته به نوع تولید مثل، سرعت تقسیم متقارن، نوع سلول و ساختار کروموزومها ممکن است پیر یا از پیری مصون بمانند.
علاوه بر این، در داخل یک ارگانیسم، سلولهایی وجود دارند که مدت زمان کوتاهی زندگی میکنند و برخی دیگر ممکن است عمر طولانیتری داشته باشند. برای مثال، در انسان، امید به زندگی اسپرمها تقریباً ۳ روز است (هرچند سلولهای زایا که آنها را تولید میکنند، پیر نمیشوند) و سلولهای روده بزرگ معمولاً حدود ۴ روز عمر میکنند.
سلولهای پوست معمولاً ۲ تا ۳ هفته عمر میکنند، گلبولهای قرمز حدود ۴ ماه، گلبولهای سفید بیش از ۱ سال و نورونهای نئوکورتکس معمولاً تا آخر عمر باقی میمانند. امروزه میدانیم که نورونها در برخی از قسمتهای مغز میتوانند بازسازی شوند، برخلاف تصورات قبلی، زیرا سلولهای بنیادی نیز در مناطق مختلف مغز وجود دارند.
سلولهای دارای کروموزومهای دایرهای، مانند اکثر باکتریها، معمولاً در شرایط ایدهآل بیولوژیکی از نظر تئوری جاودانه هستند. در حالی که سلولهای دارای کروموزومهای خطی، مانند اکثر سلولهای سوماتیک موجودات چندسلولی، معمولاً میمیرند، مگر اینکه دچار سرطان شوند و پیری را متوقف کنند.
امروزه میدانیم که سلولهای سرطانی میتوانند بهدلیل جهشهایی در سلولهای سوماتیک طبیعی که در حال پیری هستند، از نظر بیولوژیکی جاودانه شوند. سلولهای بنیادی سرطانی در حال حاضر برای یافتن سرنخهایی درباره جاودانگی بیولوژیکی در سلولهای سوماتیک طبیعی مورد مطالعه قرار میگیرند. به عبارت دیگر، علیرغم بدخیم بودن سلولهای سرطانی، آنها میتوانند به کشف راز پیری نیز کمک کنند.
سلولهای سرطانی آنزیم تلومراز تولید میکنند تا طول تلومرهای خود را در انتهای کروموزومها افزایش دهند. سلولهای سوماتیک بسیاری از گونهها در افراد بالغ تلومراز تولید نمیکنند، هرچند در برخی موارد ممکن است تولید شود که این امر بازسازی مداوم در سطح سلولی را فراهم میکند، مانند کرمهای مسطح و برخی دیگر.
مثالهای ذکر شده نشان میدهند که زیستشناسی میلیونها سال زمان صرف کرده تا اشکال مختلف زندگی، گونههای متنوع موجودات، روشهای مختلف تولید مثل، انواع جنسیت، اشکال مختلف سلولها، الگوهای رشد متفاوت و مدلهای مختلف پیری را آزمایش کند. آنکا آیویتا، متخصص سالمندی رومانیایی، کتاب خود را با عنوان «The Aging Gap Between Species» در سال ۲۰۱۵ منتشر کرد. او با بیان این که پیری یک معما برای حل است، به «پیدا کردن جنگل در میان درختان» اشاره میکند.
پیری به طور سنتی در چند مدل بیولوژیکی مانند مگس میوه، کرم و موش مورد مطالعه قرار گرفته است. وجه مشترک همه این گونهها، پیری سریع آنهاست که برای بودجههای آزمایشگاهی بسیار مناسب است. این یک استراتژی کوتاهمدت عالی به شمار میآید. چه کسی برای مطالعه گونههایی که برای چندین دهه زندگی میکنند، وقت دارد؟
اما تفاوتهای طول عمر در میان گونهها بزرگتر از هر تغییر طول عمری است که در آزمایشگاه به دست آمده است. به همین دلیل، من منابع اطلاعاتی بیشماری را در تلاش برای جمعآوری تحقیقات بسیار تخصصی در یک کتاب آسان برای مطالعه گردآوری کردهام. هدف من این است که جنگل را در میان درختان ببینم و شکاف پیری بین گونهها را در یک دنبالهای منطقی و آسان برای پیگیری نمایان کنم. این کتاب تلاش من برای انجام این کار است که پیری اجتنابناپذیر است، یا به من گفتهاند. من هرگز کسی نبودم که فقط به این دلیل که برخی از مقامات آن را گفتهاند، چیزها را بهصورت ظاهری قبول کنم. بنابراین، من شروع به این سوال کردم که آیا پیری در همه گونهها یکسان است؟ در حالی که به دنبال پاسخ بودم، با تعجب متوجه شدم که تنوع مدل بیولوژیکی در پیریشناسی وجود ندارد. من دلسرد نشدم و به دنبال مبهمترین مقاله علمی در مورد چگونگی پیری گونههای دیگر و اینکه چه چیزی میتواند آنها را متمایز کند، جستجو کردم.
اگر تا به حال حیوان خانگی داشتهاید، قبلاً متوجه شدهاید که طول عمر بسیار متفاوت است. ممکن است برای یک دهه یکسان به نظر میرسید، در حالی که سگ یا گربه شما قبلاً از بیماریهای مرتبط با افزایش سن رنج میبرد. تنوع زیادی در طول عمر وجود دارد، هم از نظر افراد متعلق به یک گونه و هم در بین خود گونهها. مکانیسمهای زیربنایی شکاف پیری بین گونهها چیست؟
آیویتا در کتاب خود مروری عالی بر دانش علمی فعلی در مورد پیری انجام میدهد، از جمله تفاوتهای عظیم بین گونههای مختلف (از باکتریها تا نهنگها)، نظریههای مختلف پیری، نئوتنی (بهعنوانمثال، حفظ تواناییهای جوانی مانند بازسازی در بزرگسالان، از یونانی: «جوانی طولانی») و پروگریا (پیری زودرس، از یونانی: «به پیر»)، و موضوعات اساسی دیگر مانند سلولهای بنیادی، سرطان، تلو مراز و تلومرها. آیویتا نتیجهگیری میکند:
پیری یک پدیده پلاستیکی است. اما تفاوتهای طول عمر بین گونهها بزرگتر از هر گونه تغییر طول عمری است که در آزمایشگاه به دست میآید. این دلیلی است که من منابع اطلاعاتی بیشماری را در تلاش برای جمعآوری تحقیقات بسیار تخصصی در یک تحقیق آسان مطالعه کردم. کتاب را دنبال کنید. من عمداً تصمیم گرفتم پاسخ این سؤال را به زبان انگلیسی ساده بنویسم. تحقیقات مربوط به سالمندی برای پنهان کردن آن در پشت درهای بسته اصطلاحات علمی رسمی بسیار مهم است.
پیریشناسی به عنوان یک علم میتواند با مطالعه نه تنها گونههای کوتاهمدت مانند موشها و کرمها، بلکه به تدریج و بهویژه گونههای پیری مانند اسفنجها، موشهای صحرایی خالبرهنه، خارپشتهای دریایی، سنبلها و بسیاری از درختان هزاره پیشرفت کند. اگر سالمندی افزایش نرخ مرگومیر و کاهش نرخ باروری باشد، وجود گونههای پیری ناچیز بهطور غیرمستقیم نشان میدهد که سالمندی یک حادثه طبیعی است.
گونههای با عمر طولانی اغلب به بیان تلومراز در بافتهای بدنی بالغ خود ادامه میدهند و به آنها اجازه میدهد حداقل بخشی از اندامهای خود را بازسازی کنند. علیرغم بیان تلومراز در بزرگسالان، چنین گونههایی از نرخ سرطان بالاتری برخوردار نیستند. آنها احتمالاً مکانیسمهای جایگزینی را برای دور نگهداشتن سرطان و در عین حال افزایش کنترل ایجاد کردند.
سلولهای آنها با وجود بیان فراوان تلومراز در سلولهای بنیادی بدنی، موش مول برهنه یک گونه ضدسرطان در نظر گرفته میشود. بزرگی پروژه باعث میشود این کتاب در حال پیشرفت باشد. هنوز گونههای بیشماری برای کشف وجود دارد. هنوز آزمایشهای مربوط به پیری باید انجام شود و نظریههایی باید ایجاد گردد. پیری یک حادثه طبیعی است و پیریشناسی – علم پیری – برای حل پازل پیری متولد شد.
طول عمر و طول عمر انسان
یک سال پس از مقاله قبلی، گروهی از دانشمندان آمریکایی با حمایت مؤسسه ملی بهداشت ایالات متحده، مقالهای تحت عنوان «پیری: عامل رایج بیماریهای مزمن و هدفی برای مداخلات جدید» در همان مجله علمی Cell منتشر کردند. نویسندگان در این مقاله توضیح میدهند که به جای «حمله کردن» به بیماریها، بهتر است مستقیماً به خود پیری «حمله» کنیم، زیرا پیری علت اصلی تمامی بیماریهای مرتبط است.
پیری پستانداران میتواند با رویکردهای ژنتیکی، غذایی و دارویی به تأخیر بیفتد. با توجه به اینکه جمعیت سالمندان به طور چشمگیری در حال افزایش است و پیری بزرگترین عامل خطر برای اکثر بیماریهای مزمن محسوب میشود که به بروز عوارض و مرگ و میر منجر میشود، توسعه تحقیقات در زمینه علوم پزشکی به منظور افزایش طول عمر انسان ضروری است.
هدف کاهش پیری برای هزاران سال بشر را مجذوب خود کرده است، اما اخیراً این موضوع اعتبار بیشتری کسب کرده است. یافتههای اخیر حاکی از آن است که پیری میتواند در پستانداران به تأخیر بیفتد و این امر احتمال افزایش طول عمر انسان را افزایش میدهد. تقریباً در میان محققان سالخورده، اجماع وجود دارد که این امر امکانپذیر است، اما تنها در صورتی که منابع لازم برای دستیابی به اهداف در حوزههای مختلف از زیستشناسی پایه تا پزشکی ترجمه در دسترس باشد.
رویکرد فعلی برای درمان بیماریهای مزمن ناکافی و پراکنده است. هنگامی که بیماریهای مزمن تشخیص داده میشوند، آسیب زیادی به بدن وارد شده و رفع آن دشوار است. درک ویژگیهای منحصربهفرد هر بیماری خاص، هرچند ستودنی و دارای ارزش درمانی، به تنهایی کافی نیست؛ بلکه رویکردهایی که یک علت رایج مانند افزایش سن را هدف قرار میدهند، از اهمیت ویژهای برخوردارند. اگر بتوانیم بفهمیم که پیری چگونه بیماریها را ممکن میسازد، ممکن است بتوان این عامل مشترک را سادهتر و موثرتر هدف قرار داد. هدف قرار دادن پیری، امکان مداخله زودهنگام و پیشگیری از آسیب را فراهم کرده و باعث حفظ انرژی و نشاط میشود؛ همچنین این امر میتواند بار اقتصادی ناشی از جمعیت سالمند و مبتلا به چندین بیماری مزمن را کاهش دهد.
نویسندگان مقاله، هفت «ستون» اصلی پیری را توصیف میکنند. به گفته فیلیپ سیرا، دانشمند آمریکایی شیلیاییتبار و مدیر بخش زیستشناسی پیری در مؤسسه ملی پیری ایالات متحده، این هفت ستون عبارتند از:
– التهاب
– سازگاری با استرس
– اپیژنتیک و RNA تنظیمی
– متابولیسم
– آسیب ماکرومولکولی
– پروتئوستاز
– سلولهای بنیادی و بازسازی
یکی دیگر از نویسندگان مقاله، برایان کندی، زیستشناس آمریکایی و رئیس وقت مؤسسه باک برای تحقیقات پیری در کالیفرنیا، نتیجهگیری میکند که:
«آنچه از کار ما به دست آمده، درکی دقیق از این مسئله است که عوامل محرک پیری به شدت به هم پیوستهاند و برای افزایش طول عمر، نیاز به رویکردی یکپارچه به سلامت و بیماری داریم که تغییرات سیستمهای بیولوژیکی را با افزایش سن در نظر بگیرد.»
با دیدگاهی دیگر، ژینس موراتا، زیستشناس اسپانیایی و متخصص مگس سرکه در مرکز زیستشناسی مولکولی «سِوِرو اوچوآ» در مادرید، توضیح میدهد که:
«مرگ اجتنابناپذیر نیست. باکتریها نمیمیرند. پولیپها هم اینطور نیستند. آنها رشد میکنند و نمونهای جدید تولید میکنند. بخشی از سلولهای زایای ما در نسلهای بعد ماندگار میشود. به همین دلیل است که بخشی از هر یک از ما جاودانه است.
نوعی کرم، نماتد، با دستکاری ژنهای دخیل در پیری، هفت برابر بیشتر عمر میکند. اگر این فناوری را روی انسانها به کار ببریم، میتوانیم ۳۵۰ یا ۴۰۰ سال زندگی کنیم. البته نمیتوان روی مواد انسانی تحقیق کرد، اما دور از ذهن نیست که روزی به آن طول عمر برسیم. ۵۰، ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال آینده احتمالات آنقدر زیاد خواهد بود که تصور اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد دشوار است. ما ممکن است بال داشته باشیم و بتوانیم پرواز کنیم یا چهار متر قد داشته باشیم… این بشریت است که تصمیم میگیرد آیندهاش چگونه باشد.»
مایکل وست، زیستشناس آمریکایی و متخصص سلولهای بنیادی و تلومرها و نویسندهی چندین کتاب درباره پیری و جوانسازی احتمالی، نیز همنظر است
«هنوز در بدن انسان سلولهایی ساکن هستند که وارثان بالقوه میراث جاودانهی ما هستند؛ سلولهایی که پتانسیل این را دارند که اجداد مردهای از خود بهجا نگذارند. این سلولهای دودمانی که به نام ژرملاین شناخته میشوند، توانایی تجدید جاودانه دارند. این توانایی با واقعیت تولد نوزادان جوان، که روزی خود نیز توانایی تولید نسل دارند، نمایان میشود و این چرخه برای همیشه ادامه دارد…»
پس از بررسی نظریهها، استراتژیها، علل و ارکان پیری، حال سوال این است که: «پیری چیست؟» بیایید ببینیم دایرةالمعارف معتبر بریتانیکا چگونه این مفهوم را تعریف میکند:
«پیری تغییرات متوالی یا پیشروندهای است که در یک ارگانیسم اتفاق میافتد و منجر به افزایش خطر ناتوانی، بیماری و مرگ میشود. پیری در یک سلول، یک اندام یا کل ارگانیسم با گذر زمان رخ میدهد و این فرآیندی است که در طول عمر بزرگسالی هر موجود زنده ادامه دارد…»
صرفنظر از اینکه از کدام تعریف استفاده میکنیم، توافق زیادی در مورد شرایط و ایدههای کلیدی وجود دارد. همچنین، دو نکته مهم وجود دارد که باید به عنوان اجماع رو به رشد در نظر گرفته شود:
«پیری به تدریج رخ میدهد، یعنی در طول بخش قابل توجهی از دورهی حیاتی بدن اتفاق میافتد.»
بنابراین، این فرآیند اساساً پویا و متوالی است و به مراحلی تقسیم میشود که میتوان به ترتیب با آسیبهای آن مقابله کرد. در حال حاضر، پیری از نظر بیولوژیکی به عنوان چیزی «اجتنابناپذیر» یا حتی «غیرقابلبرگشت» در نظر گرفته نمیشود؛ بلکه اکنون میدانیم که این یک فرآیند «پلاستیک» و «انعطافپذیر» است که قابل دستکاری است. در همین راستا، کتاب راهنمای زیستشناسی پیری نیز اشارهای به اجتنابناپذیری آن ندارد و بهویژه این احتمال را میپذیرد که سلولها و موجوداتی وجود داشته باشند که پیر نمیشوند. همچنین این فرآیند «غیرقابلبرگشت» نیز خوانده نمیشود، زیرا کتاب به امکان ترمیم آسیبها اشاره دارد.
ما هنوز چیزهای زیادی در مورد روند پیری نمیدانیم، اما این مسئله مانع از تلاش برای درمان آن نمیشود. گرچه ممکن است گاهی باور آن دشوار باشد، اما برای حل مشکل، لزوماً نیازی به درک کامل آن نیست. برای نمونه، ادوارد جنر، پزشک انگلیسی، اولین واکسن موثر برای آبله را در سال 1796، یعنی بیش از یک قرن پیش از آنکه مارتینوس بیجرینک، دانشمند هلندی، ویروس را کشف کند و ویروسشناسی را در سال 1898 پایهگذاری کند، ساخت.
نمونهی دیگری از این دست، برادران آمریکایی اورویل و ویلبر رایت بودند که با تحصیلاتی مختصر در دبیرستان، موفق شدند در سال 1903 اولین پرواز را انجام دهند.
در آن زمان، اکثر «متخصصان» قوانین آیرودینامیک را به خوبی درک نکرده بودند. دانشمندان تحصیلکردهتر قادر به فهم این قوانین نبودند، حتی برادران رایت که از تحصیلات رسمی چندانی برخوردار نبودند. با این وجود، همانطور که گالیله میگفت: «eppur si muove» یعنی «و با این حال، حرکت میکند.»
پیری به عنوان یک بیماری
در سالهای اخیر، تغییرات زیادی در دانش ما درباره پیری ایجاد شده است و حتی دانشمندانی هستند که پیری را به عنوان یک بیماری تلقی میکنند. اگر این دیدگاه درست باشد، پیری میتواند به عنوان یک بیماری قابل درمان در نظر گرفته شود و میتوان امیدوار بود که در سالهای آینده به درمان آن دست یابیم، البته به شرطی که حمایتهای عمومی و سیاسی کافی برای تسریع در تحقیقات وجود داشته باشد.
در سال 1893، ژاک برتیلون، پزشک فرانسوی، نخستین فهرست بینالمللی طبقهبندی بیماریها را در مؤسسه بینالمللی آمار در شیکاگو، ایالات متحده ارائه کرد. نخستین «طبقهبندی علل مرگ» که بر اساس طبقهبندی مورد استفاده در پاریس بود، تنها شامل 44 «علت» بود. با این حال، هنگامی که اولین کنفرانس بینالمللی برای طبقهبندی علل مرگ در سال 1900 برگزار شد، این فهرست به 200 مورد گسترش یافت. تلاش برای طبقهبندی بیماریها در ابتدا توسط جامعه ملل پس از جنگ جهانی اول پذیرفته شد و سپس توسط سازمان بهداشت جهانی (WHO) در پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت.
سازمان جهانی بهداشت (WHO) در سال 1948 با انتشار ویرایش ششم، مسئولیت این طبقهبندی را بر عهده گرفت که اولین نسخهای بود که علل بیماریها را نیز شامل میشد. این فهرست اکنون با نام «طبقهبندی آماری بینالمللی بیماریها و مشکلات مربوط به سلامت» شناخته میشود که به اختصار به آن «طبقهبندی بینالمللی بیماریها» (ICD) میگویند. ICD نظامی برای طبقهبندی و کدگذاری بیماریها و طیف وسیعی از علائم، شرایط اجتماعی و علل خارجی بیماری است و با هدف تسهیل مقایسههای بینالمللی در جمعآوری، پردازش، طبقهبندی و ارائه این آمار طراحی شده است.
آخرین نسخه این طبقهبندی، ICD-11، در ژوئن 2018 منتشر شد. طی دو دهه گذشته، نسخه دهم یعنی ICD-10 بهعنوان لیست بینالمللی اصلی در حال اجرا بود، هرچند در برخی کشورها تغییرات محلی نیز داشت. در سال 2017، در یک دوره پیشنهاد عمومی برای WHO، چندین فعال، از جمله نویسندگان این کتاب، از طبقهبندی پیری بهعنوان یک بیماری یا دستکم آغاز تحقیقات علمی در این زمینه حمایت کردند. به لطف حمایت افراد علاقهمند به این موضوع، WHO موافقت کرد که موضوع «پیری سالم» را در برنامه کاری کلی خود برای سالهای 2019-2023 بگنجاند، اگرچه هنوز به طور رسمی پیری را بهعنوان یک بیماری به رسمیت نشناخته است.
در قرن گذشته، برخی شرایط که بهعنوان بیماری شناخته میشدند دیگر بهعنوان بیماری محسوب نمیشوند، در حالی که شرایطی که قبلاً بیماری تلقی نمیشدند، اکنون بهعنوان بیماری شناخته میشوند. گروهی از پژوهشگران بینالمللی (Sven Bulterijs از بلژیک، ویکتور سی. ای. بیورک از سوئد، و رافائلا اس. هال و آوی جی. روی از انگلستان) در سال 2015 مقالهای با عنوان «زمان طبقهبندی پیری بیولوژیکی بهعنوان یک بیماری» را در مجله علمی Frontiers in Genetics منتشر کردند و در آن توضیح دادند:
«آنچه بهعنوان طبیعی یا بیماری شناخته میشود، به شدت تحت تأثیر بافت تاریخی قرار دارد. مواردی که زمانی بیماری تلقی میشدند، دیگر بهعنوان بیماری طبقهبندی نمیشوند. برای مثال، زمانی که بردگان سیاهپوست از مزارع فرار میکردند، به آنان برچسب میزدند که از دراپتومانیا رنج میبرند و از درمان پزشکی برای تلاش برای «درمان» آنها استفاده میشد. به همین ترتیب، خودارضایی بهعنوان یک بیماری در نظر گرفته میشد و درمانهایی مانند بریدن یا سوزاندن کلیتوریس برای آن تجویز میشد. همجنسگرایی نیز تا سال 1974 بهعنوان یک بیماری شناخته میشد.»
علاوه بر تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر تعریف بیماری، اکتشافات علمی و پزشکی جدید نیز موجب بازنگری در خصوص بیماریها شده است. بهعنوان نمونه، تب زمانی بهعنوان یک بیماری در نظر گرفته میشد، اما با درک اینکه عوامل مختلفی میتوانند عامل بروز تب باشند، وضعیت آن از بیماری به علامت تغییر پیدا کرد. بهعکس، بیماریهایی همچون پوکی استخوان، فشار خون سیستولیک ایزوله، و بیماری آلزایمر در سالمندان که در گذشته به پیری طبیعی نسبت داده میشدند، اکنون بهعنوان بیماری شناخته میشوند. پوکی استخوان نیز تنها در سال 1994 بهطور رسمی توسط سازمان جهانی بهداشت بهعنوان یک بیماری شناخته شد.
بهطور سنتی، پیری بهعنوان یک فرآیند طبیعی و در نتیجه یک بیماری تلقی میشود. این تقسیمبندی ممکن است تا حدی بهعنوان راهی برای تثبیت سالمندی بهعنوان یک رشته مستقل تحقیق نشأت گرفته باشد. برخی از نویسندگان تا آنجا پیش میروند که بین فرآیندهای پیری ذاتی (که پیری اولیه نامیده میشود) و بیماریهای دوران سالمندی (به نام پیری ثانویه) تمایز قائل میشوند. برای مثال، پیری پوست، که به زوال سریع پوست در نتیجه اشعه ماوراء بنفش در طول زندگی مربوط میشود، توسط متخصصان پوست بهعنوان یک بیماری منجر به آسیبشناسی در نظر گرفته میشود. در مقابل، پیری طبیعی پوست بهعنوان هنجار پذیرفته شده است.
علاوه بر جداسازی از بیماری، پیری بهعنوان یک عامل خطر برای ابتلا به بیماری نیز شناخته میشود. جالب است که به اصطلاح «بیماریهای پیری تسریع شده» مانند سندرمهاچینسون-گیلفورد پروگریا، سندرم ورنر و دیسکراتوزیس مادرزادی بهعنوان بیماری محسوب میشوند. پروگریا یک بیماری تلقی میشود، اما زمانی که تغییرات مشابه برای فردی 80 ساله رخ میدهد، بهعنوان یک وضعیت طبیعی و بیارزش تلقی نمیشود.
این محققان به مورد خاص پروگریا اشاره میکنند، یک بیماری ژنتیکی بسیار نادر که در دوران کودکی با پیری زودرس و تسریع در رشد مشخص میشود. از هر 7 میلیون نوزاد زنده، یک نفر از این بیماری نادر رنج میبرد. از آنجایی که پروگریا یک بیماری ژنتیکی است (به دلیل جهش در ژنی بهنام LMNA)، امید میرود که روزی بهلطف درمانهای ژندرمانی درمان شود. با این حال، در حال حاضر هیچ درمان یا راهحلی برای این بیماری پیری سریع وجود ندارد و بیماران مبتلا به پروگریا بهطور متوسط فقط 13 سال عمر میکنند (اگرچه برخی از بیماران ممکن است کمی بیش از 20 سال زندگی کنند، اما با چهرهای که تقریباً 100 ساله به نظر میرسد).
پلی به سوی ابدیت
همانطور که قبلاً گفتیم، یک عمر نامحدود در چند دهه آینده امکانپذیر خواهد بود، اما تا آن زمان چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ حقیقت غمانگیز این است که انسانها تا سالهای آینده به مرگ خود ادامه خواهند داد و تنها راهی که امروزه میدانیم برای حفظ نسبتاً خوب خودمان، انجماد است. میتوانیم بگوییم که انجماد یک «طرح B» از طول عمر نامحدود انسان تا رسیدن طرح A است.
عصر مدرن انجماد انسانی یا به سادگی کرایونیک، در سال 1962 آغاز شد، زمانی که فیزیکدان آمریکایی رابرت اتینگر کتاب «چشمانداز جاودانگی» را منتشر کرد، جایی که او در آن به بررسی امکان انجماد (در واقع: انجماد) بیماران در انتظار ورود فناوریهای پزشکی بسیار پیشرفتهتر برای درمان بیماریهای فعلی، از جمله پیری، پرداخت.
اگرچه حفظ سرمای یک انسان ممکن است کشنده به نظر برسد، اتینگر استدلال کرد که آنچه امروز کشنده به نظر میرسد ممکن است در آینده قابل برگشت باشد. همین استدلال در مورد خود فرآیند مرگ نیز صدق میکند، یعنی مراحل اولیه مرگ بالینی ممکن است در آینده قابل برگشت باشد. با ترکیب این ایدهها، اتینگر پیشنهاد کرد که منجمد کردن افراد اخیراً فوتشده ممکن است راهی برای نجات جان افراد باشد. بر اساس این ایدهها، اتینگر و چهار همکار دیگر در سال 1976 مؤسسه کرایونیک را در دیترویت، میشیگان تأسیس کردند. اولین بیمار آنها مادر اتینگر بود که در سال 1977 انجماد شد. بدن او در دمای جوش نیتروژن مایع (196- درجه سانتیگراد) منجمد نگه داشته شد.
در همین حال، در کالیفرنیا، فرد و لیندا چمبرلین مؤسسه دیگری را در سال 1972 با نام «بنیاد تمدید حیات الکور» تأسیس کردند که ابتدا و تا سال 1977 «انجمن الکور برای هیپوترمی حالت جامد» نامیده میشد. اولین بیمار آنها در سال 1976، پدر فرد چمبرلین بود که تحت عمل نگهداری انجمادی قرار گرفت، به طوری که فقط سر او منجمد شد.
الکور سرانجام در سال 1993 به اسکاتسدیل، آریزونا، دور از کالیفرنیای لرزهخیز نقل مکان کرد و رئیس بازنشسته آن، فیلسوف و آیندهپژوه انگلیسی ماکس مور، توضیح میدهد:
ما آن را به عنوان یک گسترش پزشکی اورژانسی میدانیم… زمانی که پزشکی امروزی بیمار را رها میکند، تازه در حال تسلط بر آن هستیم. به این موضوع فکر کنید: 50 سال پیش اگر در خیابان راه میرفتید و کسی جلوی شما خم میشد و نفس نمیکشید، او را چک میکردید و میگفتید مرده است و آن را دفن میکردید. امروز ما این کار را انجام نمیدهیم. در عوض، CPR و انواع کارها را انجام میدهیم. افرادی که 50 سال پیش فکر میکردیم مردهاند، اکنون میدانیم که هنوز زندهاند. کرایونیک همان چیز است، ما فقط باید از بدتر شدن آنها جلوگیری کنیم و اجازه دهیم یک فناوری پیشرفتهتر در آینده این مشکل را برطرف کند.
چندین بیمار تصمیم میگیرند که سر را به طور انحصاری منجمد کنند. برخی به دلایل اقتصادی این کار را انجام میدهند. برخی دیگر بر این باورند که هویت و حافظه انسان در مغز ذخیره میشود و بنابراین لازم نیست کل بدن را در حالت انجماد نگه داریم، چرا که میتوان آن را با استفاده از فناوریهای مختلف بازسازی کرد.
در مورد مؤسسه کرایونیک، این مؤسسه فقط انجماد کامل انجام میدهد، در حالی که آلکور هم حفاظت عصبی و هم انجماد کامل را انجام میدهد. تا به امروز، موسسه کرایونیک به نزدیک ۲۰۰ بیمار منجمد شده و بیش از هزار عضو رسیده است، در حالی که آلکور تعداد مشابهی از بیماران (که حدود سهچهارم آنها بیماران عصبی هستند) و اعضا دارد. هر ماه بیماران و اعضای جدیدی به دو مرکز اصلی انجماد در ایالات متحده میپیوندند. هر دو مؤسسه همچنین بسیاری از نمونههای منجمد DNA، بافتها، حیوانات خانگی و سایر حیوانات را تحت انجماد نگه میدارند. موسسه کرایونیک بین 28,000 تا 35,000 دلار (بدون احتساب هزینههای بالای SST: Standby/Stabilization/Transport) برای انجماد کامل بدن هزینه میکند. آلکور 80,000 دلار برای محافظت عصبی و 200,000 دلار برای انجماد کامل بدن (شامل هزینههای بالای SST) دریافت میکند.
با توجه به اینکه تعداد بیماران و اعضا هنوز نسبتاً کم است، مؤسسه کرایونیک و آلکور تا سال 2005 که KrioRus در خارج از مسکو تأسیس شد، عملاً تنها دو سازمان انجماد در جهان بودند. امروزه نیز گروههای کوچکی در آرژانتین، استرالیا، کانادا، چین، آلمان، و ایالتهای کالیفرنیا، فلوریدا و اورگان در ایالات متحده وجود دارند که قصد ایجاد یا راهاندازی انبارهای جدید برای انجماد انسانی را دارند. موسسه تحقیقات علوم زیستی شاندونگ یین فنگ در سال 2015 تأسیس شد و در حال حاضر دهها بیمار در چین دارد.
مرکز کرایونیک جنوبی در استرالیا و بنیاد بیواستازیس اروپا در سوئیس در سال 2022 مراکز کرایونیک خود را راهاندازی کردند، بدون اینکه در زمان نگارش این متن هیچ بیماری داشته باشند.